حمید محمدی، گوینده و مجری باسابقه، درباره‌ تغییر ذائقه نسل جدید نسبت به کتاب، دلایل فاصله گرفتن بچه‌ها از کتاب‌خوانی و لزوم نگاه اقتصادی و فرهنگی توضیحاتی به پانا داد که در ادامه متن می توانید بخوانید.

از کاغذ تا صفحه‌نمایش: نسل جدید با کتاب چه نسبتی دارد؟

«ما در یک پیچ تاریخی قرار گرفته‌ایم.» این جمله‌ی آغازین حمید محمدی است وقتی از تغییر مسیر انتقال دانش از سنگ و خشت به کاغذ و حالا به صفحه‌نمایش صحبت می‌کند. او می‌گوید: «تا همین چند سال پیش، همه‌چیز کاغذ بود. اما الان باید تفکر انتقادی داشته باشیم؛ چه کسی گفته فقط کاغذ، راه درست انتقال مفاهیم بوده؟ بله، ممکن است بعضی‌ها بوی کاغذ را دوست داشته باشند، ولی امروز نوجوانی که قرار است پیامی را دریافت کند، ممکن است ترجیح بدهد کسی برایش بخواند؛ خب بخواند. اگر با پادکست یا ای‌بوک پیام را می‌گیرد، بگذار این‌طور یاد بگیرد.»

او تجربه‌ی شخصی خود را هم مثال می‌زند: «من دختر خودم را می‌بینم. ترجیحش این است که روی گوشی‌اش بخواند. بخواند! مهم این است که بخواند، نه اینکه حتماً کاغذ ورق بزند.»

 کتاب گران است، اما چرا برایش فریاد می‌زنیم؟

محمدی در بخشی از گفت‌وگو به گرانی کتاب و شرایط اقتصادی اشاره می‌کند: «دیدم یک فصلنامه با قیمت یک میلیون و دویست هزار تومان روی پیشخوان بود؛ نسخه‌ی الکترونیکی‌اش ۳۰۰ هزار تومان بود. خب، این اختلاف فاحشه! اما این را هم باید پذیرفت که اقتصاد همه‌چیز را تحت تأثیر قرار داده. قیمت کتاب بالا رفته، ولی سؤال من این است که چرا برای گرونی کتاب صدایمان بلند می‌شود اما برای بقیه چیزها نه؟»

او ادامه می‌دهد: «کتاب هم باید در سبد خانوار باشد. مثل گوشت، برنج و پوشاک. حتی اگر توی هرم نیازهای اولیه نیست، در لایه‌های بالاتر جای می‌گیرد؛ جایی که به سلامت روح و روان مربوط است.»

کتابخانه‌ مدارس؛ قلب تپنده‌ای که خاموش است

از نگاه حمید محمدی، نقطه‌ی آغاز بسیاری از اصلاحات فرهنگی، مدرسه است: «همه‌چیز باید از مدرسه شروع شود. اما وقتی معلم دغدغه‌ی اقتصادی دارد، وقتی کتابخانه‌های مدارس به‌روز نیستند، وقتی سیستم آموزشی کار نمی‌کند، چطور می‌شود از بچه انتظار کتاب‌خواندن داشت؟»

او با صراحت می‌گوید: «من معلم بوده‌ام، توی مدرسه کار کرده‌ام، مسابقه‌ی معلمی داشته‌ام؛ می‌دانم معلم اگر دغدغه‌ی مالی داشته باشد، نمی‌تواند تأثیر فرهنگی بگذارد.»

دهه شصتی‌ها و اتفاقی به نام کتاب

در بخش پایانی گفت‌وگو، محمدی به تجربه‌ی شخصی‌اش در کتاب‌خوان شدن اشاره می‌کند: «ما دهه‌شصتی‌ها، یکی از دلایلی که رفتیم سمت کتاب، این بود که چیزی جز آن نداشتیم. تلویزیون روزی یک ساعت کارتون پخش می‌کرد، بازی کوچه و خیابان بود، اما یک جایی نیاز داشتیم به یک دنیای دیگر، و آن را در کتاب پیدا کردیم.»

او می‌افزاید: «من خوش‌شانس بودم؛ خاله‌ام که آن زمان دبیرستانی بود، برایم کتاب معرفی کرد. ولی این یک اتفاق بود، نه یک سیستم. ما باید این ماجرا را سیستماتیک کنیم، نه اتفاقی. چون ممکن است برای خیلی‌ها این اتفاق نیفتد.»

source

توسط salamatsun.ir