شنبه همین هفته بود که تیم فوتبال شمسآذر قزوین پس از شکست مقابل پرسپولیس، بیانیهای رسمی درباره اتفاقات دیدار منتشر کرد؛ بیانیهای با استفاده از خطوطی شبیه به خط بریل که به نظر میرسید کنایهای به داوران باشد.
نخستین واکنش به این متن را مدیر روابط عمومی سازمان بهزیستی نشان داد و در اینستاگرام خود نوشت: «انتشار تصویری در صفحه رسمی یکی از باشگاههای لیگ برتر که در آن نابینایی و خط بریل بهعنوان کنایه و ابزار تخریب داور به کار رفته، مغایر با شأن اجتماعی ورزش و احترام به حقوق شهروندان است».سعید خادمی در ادامه تأکید کرد: «معلولیت نباید به طعنه، توهین یا ابزار تمسخر تبدیل شود».
مدیرعامل جامعه معلولان ایران نیز در واکنش به این اتفاق به یک روزنامه گفت: «باشگاههای ورزشی باید بدانند وقتی شخص غیرمعلول را با معلولیت خطاب قرار بدهند درواقع قصد توهین داشتهاند.
در این موارد، گوینده از عبارات نابینا، ناشنوا و ناتوان مقصود توهینآمیز داشته است». کامران عاروان تأکید کرد: «باشگاههای ورزشی بخش فرهنگی دارند. اختلافاتی که در جریان مسابقات ورزشی رخ میدهد معمولاً از مسیر فنی رفع و رسیدگی میشود. جامعه ورزشی باید بیشتر به آموزشهای فرهنگی توجه کند».در فاصله کمی پس از این اظهارات، باشگاه شمسآذر نیز در اطلاعیهای از آنچه رخ داده اظهار تأسف کرد و نوشت: «الگوی بصری بهکاررفته در تصویر، بخشی از یک رویکرد گرافیکی مینیمال بوده و هیچگونه پیام یا اشارهای خارج از چارچوبهای حرفهای و ارزشی باشگاه نداشته است.باشگاه، احساسات جامعه نابینایان را محترم میشمارد و اگر از تفسیرهای شکلگرفته پیرامون این طرح رنجشی ایجاد شده باشد، از این رنجش ابراز تأسف میکند. در عین حال، تأکید میشود که ذات طرح و جمله مورد استفاده، صرفاً ناظر به سه صحنه داوری مسابقه بوده و فاقد هرگونه پیام توهینآمیز است».واقعیت آنکه آنچه شنبه این هفته رخ داد تنها نمونهای است از رفتارهای اجتماعی در نادیده گرفتن جایگاه و حقوق فردی و اجتماعی معلولان که آگاهانه یا ناآگاهانه شاهد آن هستیم؛ یا در رسانه رسمی کشور، یا روی پرده سینما، یا روی تابلوهای تبلیغاتی شهر و یا در تعاملات هر روزه خودمان با ۱۰میلیون و ۵۰۰ هزار معلولی که به گفته سید جواد حسینی، رئیس سازمان بهزیستی چیزی حدود ۱۱/۸درصد جمعیت کشور را شامل میشوند.
سهم رسانه با تکلیفی روی زمین مانده
هشت سال پیش، وقتی نمایندگان مجلس دهم قانون حمایت از حقوق معلولان را با همفکری سازمانهای غیردولتی فعال در امور افراد دارای معلولیت، سازمان بهزیستی و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تصویب کردند گمان میرفت بسیاری از چالشهای پیش روی این گروه بهویژه فرهنگسازی و ارتقای آگاهیهای عمومی درباره معلولان از میان برداشته شود.
بهویژه آنکه ماده ۲۱ از فصل هفتم این قانون، سازمان صدا و سیما را مکلف کرده بود حداقل پنج ساعت از برنامههای خود را در هفته به صورت رایگان در زمانهای مناسب به برنامههای سازمان بهزیستی و تشکلهای مردمنهاد حامی افراد دارای معلولیت به منظور آشنایی مردم با حقوق، توانمندیها و مشکلات معلولان اختصاص دهد. اما متأسفانه نه تنها این مهم پس از گذشت بیش از هشت سال تحقق نیافت؛ بلکه حتی گاه در مواردی به نقض قانون و غفلت از آن نیز منجر شد. یکبار در برنامهای طنز، شخصی برای نشان دادن تکدیگری، خودش را به شکل معلولان درمیآورد تا حاضران در استودیو ۱۰ دقیقه به این موضوع بخندند، در یک مجموعه تلویزیونی بازیگری مشهور خواسته یا ناخواسته زبان اشاره ناشنوایان را تمسخر میکند، در یک مجموعه دیگر پایانِ بد شخصیتهای منفی در میانسالی و کهنسالی به معلولیت ختم میشود.
رئیس جامعه معلولان در نامهای به رئیس سازمان صداوسیما ضمن گلایه از اینگونه تولیدات در قالب تحقیر، توهین، استهزا، ترویج ادبیات تحقیرآمیز و نیز القای معلولیت به عنوان عقوبت گناهان، مصرانه از مسئولان و ناظران خواسته بود با عمل به آیات و احادیث، قانون اساسی و مقررات حقوق بشری در زمینه نهی از تمسخر، تحقیر و توهین انسانها و گروههای گوناگون، از تخریب گروههای دارای معلولیت دست برداشته و درصدد ترویج رویکردهای نوین به معلولیت که همانا مدل حقوق بشری توأم با حفظ و پاسداشت کرامت انسانی است، برآید.
توهین روی بیلبورد، پشت تریبون
متولیان اداره شهرها نیز ضمن نادیده گرفتن حقوق معلولان در مناسبسازی شهر، نه حواسشان به تبلیغات شهری است و نه به حرفهایی که خودشان گاه و بیگاه پشت تریبونها میزنند.
چندی پیش نصب پوسترهایی با این عبارت که «خدایا شکرت که هر کی من رو میبینه تو رو شکر میکنه» در یزد، به اعتراض جامعه معلولان این شهر منجر شد.
در تهران نیز برای قدردانی از طرح غربالگری شنوایی، پوستری را که عنوانش «شکرانه سلامت شنوایی» است روی داربستها نصب کرده بودند در حالی که پیشوند «نا» در عبارت ناشنوا با علامت قرمز خط خورده بود.
پوستر شهرداری پایتخت، اعتراض جمعی از جوانان ناشنوا را برانگیخت، بهطوری که چندی بعد در ویدئویی که منتشر کردند با همان زبان اشاره خود گفتند: پیام چنین القائاتی حذف و نادیدهانگاری فرهنگ و زبان ناشنوایان است، فرهنگ و زبانی که بخش بزرگی از هویت بسیاری از ناشنوایان محسوب میشود.
چندی پیش شهردار تهران که قرار بود با تندترین ادبیات سیاسی، رئیسجمهور سابق آمریکا را خطاب قرار دهد، از ویژگیهای فیزیکی برخی معلولان وام گرفت و او را معلولی به تمام معنا دانست که برای سرپا بودن نیازمند عصای زیربغل است.
یک عضو شورای شهر تهران هم چند روز پیش و پس از بازدید از یک نمایشگاه گفته بود: دیدن آثار هنری معلولان سبب میشود بیشتر شکرگزار سلامتی خودمان باشیم.این اقدامات در کنار اظهارات اخیر برخی از مدیران شهری بیش از همه ضرورت بازبینی و اصلاح در رفتارهای تصویری و کلامی در جامعه را یادآور میشود.
جامعه نیز باید بیاموزد
جامعه نیز در تعامل با معلولان باید آداب چه گفتن و چه نگفتن را بیاموزد. نگین حسینی، نویسنده و روزنامهنگاری که حالا چند سالی است به خارج کشور مهاجرت کرده، چندی پیش به حاشیههای کنفرانس خبری جشنواره فیلم فجر در بهمن سال ۹۶ اشاره میکرد؛ همان وقتی که مژگان صابری، بازیگر فیلم «شعلهور» سوژه خنده، تمسخر و توهین عدهای از خبرنگاران و کاربران فضای مجازی شده بود، چون برای «حرکات عجیب و غریب» و «غیرمتعارف» او، دلایل زیادی وجود داشت. میگفتند خواسته جلب توجه کند و متفاوت از دیگران باشد.اینستاگرام، توییتر و حتی سایتهای خبری ظاهراً معتبر پر شد از جوک و تمسخر عده زیادی از کاربران. تا اینکه خبر رسید مژگان صابری اتیسم دارد. عدهای به روی مبارکشان هم نیاوردند، عدهای پست و کامنتهایشان را پاک کردند، عدهای با شرمندگی عذرخواهی کردند، عدهای دیگر هم معترض شدند که اصلاً چرا شخصی با چنین شرایطی باید به داخل جامعه بیاید؟ میگفتند اگر او اینقدر «مریض» است چرا او را به کنفرانس مطبوعاتی آوردهاند؟ اصلاً چطور با وجود اینهمه مشکل فیلم بازی کرده و… .
یک خانم نابینا که دکترای حقوق دارد از زخم زبانهای مردم میگفت؛ اینکه وقتی از کنار برخی مردم رد میشوم، بلند بلند میگویند خدایا شکرت! یعنی اینکه خدایا شکر من نابینا نیستم یا میگویند الهی خدا شفایت بدهد. یا مثلاً در صف میگویند اجازه بدهید ایشان زودتر برود، بچه کور دارد.
متأسفانه خشونت کلامی و استفاده از کلمات و عباراتی که بهگونهای به هویت فردی معلولان آسیب میرساند نیز همچنان در جامعه شایع است. کلماتی که گاهی جای فحش و ناسزا و گاهی جای طنز و شوخی مینشیند.
استفاده از کلماتی همچون «کوتوله»، «چلاق»، «خنگ»، «دیوانه»، «روانی»، «لال»، «منگل» و… یا عبارات به ظاهر سادهای مثل «مگه کری؟»، «مگه کوری؟» و «مگه دستت چلاق بود» سالهاست که روح و روان معلولان را میآزارد.سونیا غفاری، پژوهشگر اجتماعی به ایسنا میگوید: آنها که عامدانه از خشونت کلامی استفاده میکنند با استفاده از آن قدرت میگیرند، اما آنها که ناآگاهانه خشونت کلامی میورزند یک رفتار آموخته شده اجتماعی را تکرار میکنند، بدون اینکه آگاه باشند چقدر کلامشان آسیبزننده است.
وی دلیل این رفتار را نبود خودانتقادی ارزیابی میکند و اینکه با خودمان مرور نمیکنیم حرفی که به دیگران زدهایم اگر کسی به خودمان میزد چه احساسی در ما به وجود میآورد. این شاید یک نقص تاریخی زبانی باشد. مثل کلماتی که خیلی از ما بدون فکر به کار میبریم، مانند مگر کوری، چلاقی و… در حالی که در جامعه امروز افراد با داشتن هر معلولیتی میتوانند توانمند باشند و نقص جسمانی کسی نباید مایه تحقیرش شود.
در ترمیم این زخم و نقص مزمن که سالهاست بر پیشانی رفتار اجتماعی نقش بسته است نظام آموزشی تکلیفی سنگین بر دوش دارد، اما متأسفانه این مجموعه نیز خود با وجود افزایش آگاهیهای اجتماعی و گسترش تربیتی هنوز در انتقال مفاهیم اینچنینی بهطور کامل توفیق نیافته است.
علیاکبری، فعال حقوق معلولان با اشاره به اینکه ما به ننگزدایی از همه معلولان نیازمندیم، میگوید: ناشنوایان صدای مخصوصی دارند و حرکات دست و صورتشان نیز بسیار است، همین مسائل سبب میشود خیلی وقتها از طرف افراد ناآگاه مسخره شوند.
برای مثال رفتار تمسخرآمیز در مدارس ما خیلی پیش میآید؛ کودکان و نوجوانان ما از سر ناآگاهی و نه بدطینتی ممکن است ناشنوایان را آزار دهند. همین مسائل، بچههای ناشنوا را افسرده و منزوی میکند.
درواقع، یک دانشآموز ناشنوا پس از مشکلات بسیار و مقابله با ترسهایش درسخواندن را در مدارس عمومی آغاز میکند و بعد ممکن است با چنین مسائلی مواجه شود.
خلاصه آنکه جامعه معلولان علاوه بر آنکه خواهان حقوق اجتماعی و دسترسی به فرصتهایی برابر با سایر افراد جامعه است، علاوه بر آنکه از عدم مناسبسازی معابر، بیکاری، مشکلات تحصیلی، ازدواج و … گله میکند، کلیشههای نابرابر از ذهنها، درک غلط افراد از جایگاه اجتماعی خود و خلاصه انگهای منفی اجتماعی و خشونتهای کلامی را نیز برنمیتابد.
∎