کولهپشتیهای سنگین را تا خرخره پر کردهاند از کتابهای تست و حلالمسائل و دادههایی که خودشان هم میدانند با دانستن آنها چیزی عایدشان نمیشود.
به همه اینها، کلاسهای شلوغ و ملالآور و بچههای بیتاب رفتن و بیرمق برای نشستن روی نیمکتهای زمخت را هم اضافه کنید.با همه اینها، مسئولان آموزشی از «کمفروشی آموزشی» در مدارس میگویند، از سند تحولی که در آن گفته شده دانشآموزان ابتدایی باید هر سال حدود ۹۰۰ تا ۹۲۵ ساعت آموزش رسمی ببینند، اما نمیدانند کمر بچههای کلاس زیر فشار همین ۶۰۰ساعت آموزش هم خم شده است.
محمدحسین پورثانی، معاون پیشین پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش، پیشتر اعلام کرده بود پیشنهادی برای کاهش ساعات تدریس کتابمحور در برنامه درسی ملی مطرح شده تا زمان بیشتری به فعالیتهای پرورشی و فوقبرنامه اختصاص یابد. به گفته او، قرار بود فعالیتهای درون و بیرون مدرسهای سهم بیشتری از زمان رسمی آموزش داشته باشند تا مدرسه از حالت صرفاً درسی خارج شده و به محیطی تربیتی و مهارتمحور تبدیل شود.
همچنین محمدشیرازی، پژوهشگر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گفتوگویی گفته بود ساعت آموزشی براساس سند تحول باید بهگونهای باشد که ۹۲۵ساعت آموزش در سال در دوران دبستان داشته باشیم؛ اما عملاً آنچه در مدارس اتفاق میافتد کمتر از ۶۰۰ ساعت است.
دولت، بدهکار مردم است
سیدجواد حسینی، سرپرست پیشین آموزش و پرورش سال ۹۸ گفته بود در ۱۲سال تحصیلی، در مجموع ۱۲هزار و ۹۰۰ ساعت به دانشآموزان آموزش میدهیم، در صورتیکه میانگین این آمار در دنیا ۸هزار ساعت است، بنابراین باید آن را کاهش داد.
این در حالی است که سید کاظم اکرمی، وزیر سابق آموزش و پرورش به ما میگوید: وقتی ساعات آموزش رسمی از ۹۰۰ساعت به ۶۰۰ساعت کاهش یافته یعنی دولت به مردم بدهکار است.
بنابراین اگر امکان بازگرداندن ساعات آموزش وجود دارد، باید این کار را انجام دهد اما اگر در شرایط فعلی اقتصادی و اجتماعی، این امکان وجود ندارد، دلیل آن را به مردم توضیح دهد و آنها را قانع کند.
اکرمی معتقد است: دولت و وزیر آموزش و پرورش ابتدا باید از مردم عذرخواهی کنند و سپس موضوع کاهش ساعات آموزشی به صورت شفاف در جلسات دولت مطرح شود. لازم است اسناد مربوط به چرایی این کاهش، ارائه و درباره آن بحث شود و بگویند چه راهکاری برای جبران این کمفروشی دارند.
او میگوید: کاهش ساعات آموزشی، پیامدهای گستردهای در حوزههای فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به دنبال دارد. کمبود دانش و آموزش کافی موجب میشود دانشآموزان نتوانند رشد لازم را در این زمینهها داشته باشند. وقتی رشد فکری و تواناییهای عقلی به میزان کافی فراهم نشود، دانشآموزان در آینده در مواجهه با مسائل زندگی، چالشهای اجتماعی و حل مشکلات روزمره ناتوان خواهند بود و این ناتوانی اولیه تأثیرات منفی و پایداری بر آینده فرد و جامعه خواهد گذاشت و سبب میشود نتوانند نقش مؤثری در جامعه ایفا کنند و در نتیجه، پیامدهای منفی اجتماعی و سیاسی گسترده آن بر کشور تحمیل شود، زیرا نبود رشد فکری و عقلی کافی، بار سنگینی بر دوش جامعه خواهد گذاشت و پیامدهای آن بهطور مستقیم بر روند توسعه و پیشرفت کشور تأثیر میگذارد. از این رو، اهمیت حفظ و ارتقای کیفیت آموزش در دوره ابتدایی، به عنوان پایهایترین مرحله آموزش، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
اکرمی درخصوص وضعیت ساعات آموزش در دیگر کشورها توضیح میدهد: در کشورهای اسکاندیناوی مثل فنلاند و نروژ و همچنین بسیاری از کشورهای اروپایی، کاهش ساعات تدریس به عنوان یک راهکار مواجهه با مشکلات آموزش و پرورش مشاهده نمیشود. دلیل این موضوع آن است که مدیریت نظام آموزشی و اداره جامعه در این کشورها مبتنی بر تدبیر، عقلانیت و برنامهریزی دقیق است. مسئولان این کشورها تلاش میکنند به جای ایجاد چالشها و پیچیدگیهای بیشتر، با تصمیمات منطقی و سنجیده، کیفیت آموزش را حفظ و از بروز مشکلات جدید جلوگیری کنند.
ضمن آنکه باید بپذیریم تعطیلات طولانی و متعدد در طول سال تحصیلی، مثل عید نوروز که تقریباً ۱۵ تا ۲۰ روز طول میکشد و یا تعطیلات تابستانی، تأثیری چشمگیر بر کاهش ساعات آموزشی داشته است.
ضرورت بازنگری در حقوق معلمان برای افزایش انگیزه تدریس
اکرمی ادامه میدهد: برخی معلمان بازنشسته به من گفتهاند حاضرند با کاهش ساعات تدریس خود، بدون دریافت حقالتدریس بیشتر به آموزش و پرورش کمک کنند؛ به عنوان مثال، معادل ۴ تا ۱۰ ساعت کمتر یا بیشتر تدریس کنند و در مقابل فقط حق بازنشستگی خود را دریافت کنند، اما این درخواستها پذیرفته نشده است. یکی از راهکارها میتواند استفاده از این ظرفیت معلمان بازنشستهای باشد که آمادگی همکاری دارند تا به این ترتیب مشکل کمبود ساعت آموزش کاهش یابد. راه حل دیگر این است حقوق معلمان بهگونهای تنظیم شود که انگیزه و امکان تدریس بیشتر برای آنان فراهم شود.
کتابهای زیاد، یادگیری کمعمق
ابراهیم سحرخیز، کارشناس آموزش و پرورش درخصوص کاهش ساعات آموزشی در مدارس ایران به خبرنگار ما میگوید: اگر بخواهیم سال تحصیلی را بهصورت دو ترم مجزا تعریف کنیم و امتحانات پایان ترم را هم جزو سال تحصیلی به حساب آوریم، ناگزیر باید در مورد زمان آغاز رسمی آن تجدیدنظر کنیم. مثلاً یکی از پیشنهادهایی که میتوان مطرح کرد، آغاز سال تحصیلی از هفته آخر مهر یا حتی پانزدهم شهریور است. این بازتعریف زمانی میتواند به برقراری توازن میان فرصتهای آموزشی و زمانبندی منطقی درسی کمک کند. اما اجرای چنین تغییری کار سادهای نیست. دلیلش هم روشن است؛ ما کشوری با جغرافیای گسترده و اقلیمهای کاملاً متنوع داریم. از سواحل گرم و مرطوب جنوب گرفته تا نواحی سرد و برفی شمالغرب، همین تنوع زیستی و اقلیمی خودش بهنوعی مانع اجرای یک تقویم واحد و انعطافناپذیر آموزشی میشود. به همین خاطر، ایجاد تغییر در ساختار سال تحصیلی بدون در نظر گرفتن اقتضائات منطقهای، بهسختی قابل تحقق است.
او اضافه میکند: از سوی دیگر، موضوع تعطیلات ناخواسته و پیشبینینشده، یکی از چالشهای جدی آموزش ماست. در سالهای اخیر، عوامل متعددی مثل شیوع ویروس کرونا، جنگهای منطقهای، آلودگی شدید هوا و حتی کمبود منابع انرژی مانند برق، گاز یا آب، منجر به تعطیلیهای مکرر مدارس شدهاند. نکته مهم اینجاست این تعطیلات معمولاً جبران نمیشوند. گرچه اسم «آموزش مجازی» به میان میآید، اما در واقعیت، نه فقط کیفیت آن با آموزش حضوری قابلمقایسه نیست، بلکه در بسیاری از موارد، همان آموزش مجازی هم بهدلایل فنی، زیرساختی یا مدیریتی، عملاً تعطیل میشود.
این وضعیت فشار زیادی را به معلمان، دانشآموزان و حتی خانوادهها وارد کرده و موجب شده عملاً با کاهش چشمگیر ساعات مفید آموزشی مواجه شویم. بهنظر من، اگر نخواهیم نگاه واقعبینانهای به این شرایط داشته باشیم و به بازطراحی اساسی تقویم آموزشی کشور فکر نکنیم، در آیندهای نهچندان دور با بحرانهای جدیتری در حوزه کیفیت آموزش روبهرو خواهیم شد.
سحرخیز با بیان اینکه امروزه با مشکل جدی فقر یادگیری در دو زمینه اصلی یعنی خواندن و نوشتن و همچنین علوم و ریاضی روبهرو هستیم، تأکید میکند: نتایج آزمونهای بینالمللی و امتحانات داخلی نشان میدهد دانشآموزان ما در این دروس عملکرد قابل قبولی ندارند. این وضعیت به دلیل ضعف در آموزش معلمان، مشکلات ساختاری نظام آموزشی، نبود نظارت مؤثر و نداشتن دسترسی مناسب مدارس در مناطق محروم به معلمان متخصص و امکانات لازم رخ داده است. همچنین، در برخی مناطق، کتابهای درسی با حجم و محتوایی ارائه شدهاند که متناسب با نیاز و سطح دوره ابتدایی نیستند. علاوه بر این، برخی مهارتهای ضروری در برنامههای درسی حذف و به جای آنها موضوعاتی اضافه شده که چندان کاربردی و مفید نیستند. این موارد سبب شده کیفیت آموزش در پایههای ابتدایی کاهش یابد و نیاز به اصلاحات جدی احساس شود.
او معتقد است: کشور ما از جمله کشورهایی است که کولهپشتی دانشآموزانش پر از کتابهای درسی متنوع است. تنوع بالای کتابهای درسی در ایران بسیار چشمگیر بوده و به گفته یکی از کارشناسان، این وضعیت شبیه به انتقال یک اقیانوس به دانشآموزان در طول ۱۲ سال تحصیل است که درواقع عمق آن کمتر از یک سانتیمتر است؛ یعنی گستردگی و تنوع زیاد اما بدون عمق و عمقبخشی واقعی در محتوا. این موضوع نشاندهنده کمبود تمرکز بر عمق یادگیری در میان انبوه مطالب است.
ساعات غنیسازی و فعالیتهای غیرکلاسی باید محاسبه شوند
به گفته این کارشناس آموزش و پرورش، باید این دیدگاه را پذیرفت که آموزش در مدرسه تنها محدود به کلاس درس نیست؛ بلکه هر تعامل دانشآموز با همکلاسیها، معلمان و عوامل اجرایی مدرسه، مانند مشاور، مربی و معاون مدرسه که بهعنوان نیروهای کیفیتبخش شناخته میشوند، بخشی از فرایند آموزش محسوب میشود. او تصریح میکند: علاوه بر این، وقتی مدرسه را به عنوان کانون تربیتی محله میدانیم، فعالیتها و تلاشهای مستقیم یا غیرمستقیم خارج از مدرسه نیز باید بهعنوان بخشی از آموزش در نظر گرفته شوند. در زمینه جبران تعطیلات مدارس، بهویژه در نظام آموزش و پرورش دولتی، مسئله پیچیدهتر است؛ زیرا در این سیستم هرگاه مدارس تعطیل میشوند، معمولاً راهکار مشخص و قطعی برای جبران ساعات از دسترفته وجود ندارد. تعطیلیهای دو یا چند روزه به دلایل استانی یا کشوری، بدون برنامهریزی دقیق برای جبران باقی میمانند و این پرسش مطرح میشود که چه زمانی و چگونه باید این جبران انجام شود.
سحرخیز در خصوص چگونگی افزایش کیفیت آموزش در مدارس اینگونه توضیح میدهد: افزایش کیفیت آموزش به تربیت معلمان توانمند، نظارت مستمر بر روند آموزش آنها و اجرای جدی نظارتهای بالینی وابسته است. در این راستا، برنامهریزی شده برای هر مدرسه، چند ساعت مشخص به عنوان راهنمای تعلیمات اختصاص یابد تا علاوه بر آموزش، نظارت کافی نیز بر عملکرد معلمان صورت گیرد. یکی از دغدغههای اصلی، برگزاری آزمونها و امتحانات مدارس است که معمولاً به صورت جداگانه و با رویکرد نمرهمحور انجام میشود. در صورتی که نظارت دقیقی بر این فرایند وجود نداشته باشد، ممکن است حتی در بازه زمانی ۹۲۵ ساعت آموزش رسمی نیز فرصت تدریس کامل کتابهای درسی فراهم نشود. از این رو، توجه ویژه به کیفیت آموزش و نظارتهای منظم ضروری به نظر میرسد.
وی تأکید میکند: اگر کتابهای درسی برای ما اهمیت دارند و اهداف مشخصی برای آموزش تعریف کردهایم، باید این موضوع را جدی بگیریم و علاوه بر ساعات رسمی کلاس، ساعات غنیسازی و فعالیتهای غیرکلاسی را نیز در محاسبه زمان آموزش لحاظ کنیم. برای نمونه، در دوره ابتدایی ضرورتی ندارد در تمام روزهای برگزاری امتحان، مدرسه تعطیل شود؛ میتوان دانشآموزان را برای دو ساعت به مدرسه آورد و سپس اجازه بازگشت به خانه داد. همچنین اگر امتحانات به صورت توصیفی برگزار شود، معلمان میتوانند همانجا در کلاس به ارزشیابی بپردازند و براساس عملکرد دانشآموز در طول سال، نمره نهایی را ارائه کنند. جمع این نظارتها و فعالیتها میتواند به ساعات آموزش مؤثر، از جمله ۹۲۵ ساعت پیشبینیشده، نزدیک شود.
جایگاه آموزش و پرورش در ایران تثبیت نشده است
سحرخیز در پاسخ به این پرسش که آیا چشمپوشی از زمان واقعی آموزش جنبههای مالی و صرفهجویی در هزینهها را دارد، میگوید: در حوزه حقالتدریس، مسئله قابل توجهی وجود دارد. به عنوان مثال در دوره ابتدایی، اگرچه حقالتدریس بیمعنا نیست، اما در شیفت دوم بسیاری از معلمان اضافهکار میشوند و ساعات موظفشان را تکمیل میکنند؛ به این صورت که صبح در شیفت اول تدریس میکنند و بعدازظهر نیز در شیفت دوم فعالیت دارند. اگر ساعات واقعی حضور و تدریس معلمان بهدرستی محاسبه و پرداخت شود، میتوان از هدررفت منابع جلوگیری کرد، اما این موضوع بهندرت به صورت کامل و دقیق اجرا میشود و معمولاً آموزش و پرورش ساعات کامل را به معلمان پرداخت میکند. از سوی دیگر، نظارتهای موجود در این زمینه ضعیف است و جدی گرفته نمیشود که این مسئله خود میتواند بر کیفیت و کارایی آموزش تأثیر منفی بگذارد.
این کارشناس آموزشی با بیان اینکه آموزش و پرورش در کشور ما جایگاه مناسبی ندارد و کارکردهای آن بهطور کامل پذیرفته نشده است، میافزاید: اگر دولت مصمم بود و نهادهای نظارتی به درستی از آموزش و پرورش حمایت و مراقبت میکردند، امکان تحقق ساعات آموزشی تعیینشده وجود داشت و میتوانستند برگزاری امتحانات را تا تکمیل این ساعات به تعویق بیندازند. از سوی دیگر، سنت تعطیلی مدارس در اردیبهشت همچنان ادامه دارد و باید مورد بازبینی دقیق قرار گیرد. باید بررسی شود آیا اهداف آموزشی در این بازه زمانی محقق و ساعات آموزشی کافی فراهم شده است یا خیر. همچنین مشکلات کتابهای درسی باید مورد پژوهش و تحقیق قرار گیرد و تصمیمگیری درباره کم یا زیاد کردن حجم آنها بر اساس دادههای علمی و مطالعات دقیق انجام شود.
او خاطرنشان میکند: در کشورهای پیشرفته مانند فنلاند، نروژ و دیگر کشورهای اسکاندیناوی، مفهوم آموزش فراتر از ساعات صرف شده برای تدریس کتابهای درسی تعریف میشود. در این کشورها، زمان حضور دانشآموز در مدرسه از لحظه ورود تا خروج بهعنوان حداقل آموزش مستقیم محسوب میشود و این تنها بخشی از فرایند یادگیری است. علاوه بر این، فعالیتهایی مانند تکالیف درسی، تعاملات خانوادگی، بازدیدهای علمی، گردشهای آموزشی و اردوهای مدرسه نیز جزو ساعات آموزشی به حساب میآیند.
بنابراین، صرفاً جمع کردن ساعات تدریس دروس مختلف مانند ریاضی، فارسی، تاریخ و جغرافیا و مقایسه آن با عددی مشخص مانند ۹۲۵ ساعت، بدون در نظر گرفتن سایر فعالیتها و فاکتورهای مؤثر، نادرست است. این دیدگاه محدود، منجر به کاهش قابل توجه ساعات آموزش مؤثر در نظر گرفته شده و خطا در ارزیابی کیفیت و کمیت آموزش میشود.
سحرخیز در پایان به آزمونهای بینالمللی تیمز و پرلز که هر چهار سال یک بار برگزار میشوند اشاره میکند و میگوید: زمانی میتوان گفت آموزشوپرورش کشور موفق بوده است که در این آزمونها حرکت رو به جلو مشاهده شود. در غیر این صورت، اگر شاهد پسرفت باشیم یا در همان وضعیت فعلی باقی بمانیم، باید پذیرفت صرفاً حرف زده و شعار دادهایم و هیچ تغییر واقعی در نظام آموزشی رخ نداده است. من بر این باورم در حوزه آموزش و پرورش باید نتیجهگرا باشیم، اما در عین حال توسل به فرایندها و اجرای دقیق آنها وقتی به صورت جدی دنبال شود، بهطور طبیعی به نتایج مطلوب منتهی خواهد شد.
∎