چندی پیش، نماینده رئیس جمهوری و دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر از احتمال کشت خشخاش برای تامین مواد اولیه دارویی کشور خبر داد و خانم سخنگو نیز به آن پرداخت.
واقعیت این است که جامعه، اثرات برخی ناترازیها را به وضوح میبیند. مثلا وقتی سوخت نیست، یا برق نیست، یا سدها و دریاچهها خشکیدهاند اما ناترازی در مواد اولیه موردنیاز برای تامین مواد پایه دارویی و مخاطرات بسیار جدی آن را لمس نمیکند که اگر تریاک نباشد و مرفین و پتیدین و امثال اینها استحصال نشود، برای سیستم درمانی کشور چه فاجعهای رخ میدهد و کار به جایی میرسد که قرص مسکّن معمولی هم در دسترس نباشد یا قیمت داروهای “اپیوم پایه” سر به فلک بکشد، چه رسد به فاجعه در اتاقهای عمل و جراحیها و درمان بیماران صعب العلاجی که از درد به خود میپیچند!
در موضوع ناترازی تریاک؛ حکایت از این قرار بوده که در دهه های گذشته، نیروهای انتظامی و امنیتی با جانفشانی مواد مخدر کشف می کردند و لذا سیستم درمانی کشور به صورت تقریبا مجانی به مواد اولیه دارویی دسترسی داشت و قرص و شربت و آمپول می ساخت و با قیمت پایین در اختیار نیازمندان می گذاشت. حالا معلوم شده که کفگیر در سال های اخیر به ته دیگ خورده است و کشفیات در سال گذشته به یک چهارم رسیده و درصد خلوص مواد مکشوفه نیز، آن گونه که ذوالفقاری در مصاحبه مطبوعاتی اخیر خود گفت؛ از ۲۶ درصد به ۱۱ درصد تنزل یافته است و این یعنی احتمال فاجعه در سیستم دارویی!
چرا این اتفاق افتاده که دولت چهاردهم مجبور به تصمیم گیری در باره کشت خشخاش شود، به این دلیل که ستاد مبارزه با مواد مخدر در دوران قبل نتوانسته بود اثرات محیطی ناشی از ممنوعیت کشت در افغانستان را به درستی ارزیابی و در مقام عمل، برای آن چاره اندیشی کند؛ لذا کشور از یک سو با کمبود جدی مواد اولیه دارویی مواجه شد و از سوی دیگر بستر نوعی الیگارشی برای کشت غیرمجاز در گوشه و کنار ایجاد شد.
چرا ستاد مبارزه با مواد مخدر از بهار ۱۴۰۱ که طالبان کشت کوکنار را ممنوع ساخت، نتوانسته بود این واقعه را به درستی تحلیل و از پیامدهای آن پیشگیری کند، بحث مفصلی است که در این یادداشت و حوصله خوانندگان نمی گنجد و لذا از آن عبور می کنم و به اتفاقی می پردازم که از اسفند ۱۴۰۳ در ستاد رخ داد و آن هم یک “نقطه عطف” بود.
ستاد از اسفند سال قبل به این سو در یک ریل صحیح قرار گرفت و تیمی متشکل از صاحبان دانش و تجربه در حوزه های مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی و انتظامی با نگاه راهبردی، توانست واقعیت تلخ ناترازی را آشکار سازد و رئیس جمهوری و سایر قوا را در مسیر یک تصمیم گیری درست و منطقی قرار دهد و این، خلاصه ماجراست.
اگر ستادهای ما در تمام سطوح نگاه راهبردی داشتند و به عنوان یک رده تصمیم ساز، واقعیت را به درستی براورد می کردند و بهنگام با صداقت و حریّت به رده های تصمیم گیر منتقل می کردند، این کشور نه در ماجرای آب و برق و گاز و ترافیک و محیط زیست دچار چالش بود، نه در ماجرای کشت خشخاش و تامین مواد اولیه دارویی دچار ناترازی می شد!
بی جهت هم نبود که مقام معظم رهبری؛ ۱۹ سال پیش، هنگام ابلاغ سیاست های کلی مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد به صراحت و با شفافیت نوشتند: این نگرانی همچنان باقی است که دستاندرکاران، بلای بزرگ و تهدید عظیمی را که از این سو متوجه کشور است، به درستی برآورد نکنند و باز هم مشکلات روی هم متراکم شود – ۱۰ مهر ۱۳۸۵ – و متاسفانه آنان که باید به درستی برآورد می کردند یا نخواستند یا نتوانستند و شد آن چه شد!
نکته پایانی هم این است که ایران از سال ۱۹۵۳ طبق پروتکل نیویورک، رسما یکی از هفت کشور تولیدکننده مواد اولیه دارویی جهان بوده و دبیرکل ستاد در اولین سفر کاری خود به وین (شصت و هشتمین اجلاس سالیانه کمیسیون مواد مخدر در مقر اروپایی سازمان ملل متحد -اسفند ۱۴۰۴) از طریق رایزنی با مسوولان UNODC و INCB توانست اصلیترین گره حقوقی برای کشت تحت نظارت خشخاش و شاهدانه برای مواد اولیه دارویی را بگشاید و راه تولید در داخل برای تامین مصارف دارویی را هموار کند و این هم، یک نقطه عطف است که جمهوری اسلامی ایران را به سیاست قبل از خرداد ۱۳۵۹ (کشت تحت کنترل) برمی گرداند و امکان مدیریت مصرف با هدف کاهش آسیب اعتیاد را نیز هموار میسازد.
خلیلالله هماییراد
رئیس کارگروه مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد مجمع تشخیص مصلحت نظام
source