سردار محمد مهدی عبدالهی در حاشیه ی بزرگداشت الماس ها درخشان، در گفتگو با خبرنگار پانا گفتگویی جذاب داشت.
وی با اشاره به شرایط دشوار اسارت گفت:« در ۱۸ سالگی اسیر و در ۲۲ سالگی آزاد شدم ؛ چهار سال جزو اسیرانی بودم که صلیب سرخ هیچ اطلاعی از وضعیت ما نداشت و هیچ کس از زنده بودن یا اسارت ما خبری نداشت.»
عبداللهی افزود:« بهترین دوران زندگی من اسارت بود و بهترین بخش آن زمانی بود که بعثیها بیشترین فشار را بر ما وارد میکردند؛ چرا که در همان زمان میان حق و باطل تمایز یافتیم و دشمنی دشمن نیز برای ما روشن شد.»
وی یکی از خاطرات شیرین اسارت را فراگیری علم و دانش عنوان کرد و گفت:« اردوگاههای عراق را به دانشگاهی بدون کاغذ و قلم تبدیل کرده بودیم. وقتی امیدنزار وارد اردوگاه شد و با وجود چهرههای نحیف اما ارادههای قوی رزمندگان متوجه شد بچهها در حال درس خواندن هستند، بسیار عصبانی شد.»
سردار عبداللهی همچنین به تلاش مأموران بعثی برای فشار آوردن به اسرا اشاره کرد و گفت:« موتور جوش را آورده بودند و نردهها را با بیگاری کشیدن از اسرا تعویض میکردند. امیدنزار وقتی این صحنه را دید گفت: این آهنها خسته شدند، شما خسته نشدید؟ شما فرسوده نشدید؟»
وی در ادامه با تأکید بر روحیه مقاومت آزادگان بیان کرد:« دشمن میخواست جوانان ایران خسته و فرسوده شوند، اما برخلاف میل او، ما مسیر بالندگی و رشد را ادامه دادیم.»
عبداللهی در پاسخ به پرسش خبرنگار پانا درباره بزرگترین سختی دوران اسارت گفت: «من در انفوان جوانی اسیر شدم؛ در این مسیر چشمم را از دست دادم. اما سختی واقعی زمانی بود که دوستان عزیزمان در کنار ما شهید میشدند.»
source