توقیف، ضبط و مصادره اموال، ابزار‌هایی هستند که قانون‌گذار برای حفظ حقوق عمومی و خصوصی پیش‌بینی کرده است، این مفاهیم هرچند در ظاهر شباهت‌هایی دارند، اما از نظر آثار، ماهیت، مرجع صدور و قابلیت بازگشت اموال، تفاوت‌های بنیادینی با یکدیگر دارند.

تفاوت حقوقی توقیف، ضبط و مصادره اموال

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو، ساسان سوری، در نظام حقوقی ایران، مواجهه با اموال متهمان یا محکومان، بسته به ماهیت دعوا و نوع جرم، می‌تواند به اشکال مختلفی، چون توقیف، ضبط یا مصادره بیانجامد.
 این اصطلاحات اگرچه گاه در گفتار عمومی و حتی در برخی اسناد قضایی یا اداری به‌جای یکدیگر به کار می‌روند، اما هر یک دارای مبانی قانونی، آثار حقوقی و پیامد‌های قضایی خاصی هستند و تفاوت میان آنها، از منظر رویه قضایی و حقوق کیفری، حائز اهمیت اساسی است.

توقیف اموال، تدبیر موقتی برای حفظ حقوق طرفین دعوا

نخست باید به مفهوم توقیف اموال پرداخت، توقیف در اصل اقدامی موقت و بازدارنده است که در فرآیند رسیدگی قضایی، به‌ویژه در مراحل اولیه، برای حفظ حقوق شاکی یا طلبکار انجام می‌گیرد. 
این نهاد حقوقی، هم در آیین دادرسی کیفری و هم در دادرسی مدنی پیش‌بینی شده و هدف اصلی آن جلوگیری از نقل و انتقال، مخفی‌سازی یا تضییع اموال طرف دعوا تا زمان صدور رأی نهایی دادگاه است.
 به عنوان نمونه، در دعاوی کیفری، بازپرس می‌تواند برای حفظ حقوق بزه‌دیده، با استناد به مواد ۱۱۸ و ۱۱۹ قانون آیین دادرسی کیفری، دستور توقیف اموال متهم را صادر کند، این توقیف ممکن است شامل اموال منقول یا غیرمنقول باشد و به صورت‌های مختلفی از قبیل مهر و موم، پلمب یا ممنوعیت ثبت اسناد اجرایی شود. 

در دعاوی حقوقی نیز، مطابق مقررات قانون آیین دادرسی مدنی، توقیف به منظور تأمین خواسته انجام می‌شود تا خواهان از امکان اجرای حکم احتمالی برخوردار باشد. 
نکته مهم در خصوص توقیف، ماهیت موقتی و برگشت‌پذیر آن است، به‌گونه‌ای که اگر در نهایت متهم تبرئه شود یا حکم دادگاه به نفع خوانده صادر گردد، اموال توقیف‌شده به مالک بازگردانده خواهد شد. 
توقیف به خودی خود به معنای انتقال مالکیت نیست، بلکه صرفاً نوعی محدودیت قانونی در تصرف یا نقل و انتقال ایجاد می‌کند و می‌تواند با ارائه تضمین یا وثیقه نیز رفع گردد. 

ضبط اموال، انتقال دائم مالکیت به نفع دولت

 ضبط اموال اقدامی دائمی و کیفری محسوب می‌شود که به موجب آن، مالکیت مال از فرد گرفته شده و به نفع دولت منتقل می‌گردد، در قانون مجازات اسلامی و قوانین خاص، به‌ویژه مواد ۲۱۵ و ۲۱۶، پیش‌بینی شده است که اموالی که از جرم به‌دست آمده یا وسیله ارتکاب جرم بوده‌اند، یا نگهداری آنها خلاف قانون است، باید به نفع دولت ضبط یا معدوم شوند.
 این امر در مورد مواردی، چون سلاح‌های غیرمجاز، مواد مخدر، ارز قاچاق، مشروبات الکلی و ابزار‌های قمار صادق است، ضبط اموال بر خلاف توقیف، غیرقابل برگشت است و مالک اولیه نمی‌تواند صرفاً با ادعای مالکیت، آن را بازپس گیرد، مگر در شرایطی استثنایی که مثلاً ثابت شود مال متعلق به شخص ثالث بی‌گناهی است که از استفاده مجرمانه آن اطلاع نداشته است. 

ضبط همچنین نیازی به رضایت مالک ندارد و غالباً دارای جنبه عمومی است، این اقدام اگرچه گاه در مراحل مقدماتی رسیدگی آغاز می‌شود، اما معمولاً با صدور حکم نهایی از سوی دادگاه قطعی و اجرا می‌گردد.
 ضبط در حقیقت سازوکاری برای سلب مالکیت از اموال غیرقانونی یا مجرمانه در راستای حفظ امنیت عمومی و نظم اجتماعی است و از منظر حقوق کیفری، نسبت به توقیف شدیدتر تلقی می‌شود. 

مصادره، واکنش نهایی نظام عدالت در برابر ثروت‌های نامشروع

در سطحی فراتر، نهاد مصادره اموال مطرح می‌شود که شدیدترین شکل سلب مالکیت به شمار می‌رود و تنها در موارد خاص و بر اساس قوانین صریح، آن هم با حکم قطعی دادگاه، قابل اجراست.
 اصل ۴۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مبنای اصلی این نهاد را تبیین کرده و مقرر می‌دارد که دولت موظف است ثروت‌های ناشی از غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، ربا، سوءاستفاده از مقاطعه‌کاری‌ها و سایر مصادیق درآمد نامشروع را از افراد گرفته و به بیت‌المال بازگرداند. 

مصادره، برخلاف ضبط، تنها محدود به اموال غیرقانونی یا ابزار جرم نیست، بلکه شامل تمام اموال و دارایی‌هایی می‌شود که منشأ تحصیل آنها نامشروع و برخلاف عدالت اقتصادی تشخیص داده شود. 
اجرای مصادره مستلزم دادرسی دقیق و قانونی است و بدون حکم دادگاه هیچ مرجع یا مقام اداری یا امنیتی نمی‌تواند اقدام به مصادره نماید، این نهاد اغلب در پرونده‌های مربوط به مفاسد اقتصادی، پول‌شویی، اختلاس، قاچاق گسترده یا سوء‌استفاده از اموال عمومی به کار گرفته می‌شود و معمولاً دارای تبعات کیفری شدید برای محکومان است.
یکی از ویژگی‌های کلیدی مصادره آن است که مانند ضبط، غیرقابل گذشت است، به این معنا که حتی اگر بزه‌دیده یا شاکی رضایت دهد، این رضایت در زوال آثار کیفری و اجرای مصادره بی‌تأثیر خواهد بود. 
این موضوع به‌ویژه در جرایم مالی با گستره عمومی بالا نظیر اختلاس یا رشوه حائز اهمیت است، زیرا اصل بر بازگرداندن اموال نامشروع به جامعه از طریق بیت‌المال است، نه صرف رضایت فردی. همچنین مصادره می‌تواند به صورت کلی (تمام دارایی‌ها) یا جزئی (اموال خاص ناشی از فساد) اعمال شود، بسته به اینکه چه میزان از اموال از منشأ غیرقانونی حاصل شده باشد. 
 
در جمع‌بندی نهایی باید گفت که تفاوت اصلی این سه نهاد حقوقی در ابعاد گوناگونی، چون ماهیت، هدف، برگشت‌پذیری، مبنای قانونی، نیاز به حکم دادگاه و جایگاه رضایت مالک قابل مشاهده است. 
توقیف، نهاد موقتی و حمایت‌گرانه‌ای است که با هدف تضمین اجرای حکم یا جلوگیری از فرار متهم از مسئولیت به کار می‌رود، ضبط، نهاد کیفری و دائمی است که بر اموال غیرقانونی یا مجرمانه اعمال می‌شود و به نفع دولت به اجرا درمی‌آید.
 مصادره، نهادی استثنایی با آثار بسیار سنگین‌تر است که مستلزم تشریفات ویژه دادرسی و حکم قطعی دادگاه بوده و در جهت مقابله با فساد اقتصادی و بازیابی حقوق عمومی عمل می‌کند. 

در مقام عمل، رعایت دقیق تمایز این مفاهیم برای قضات، وکلا، ضابطان قضایی و مردم بسیار حیاتی است، اشتباه در به‌کارگیری این نهادها، می‌تواند موجب تضییع حقوق مالکانه، نقض اصول دادرسی عادلانه و حتی بی‌اعتمادی عمومی به نظام قضایی شود. 
اجرای توقیف، ضبط یا مصادره باید همواره مبتنی بر اصل قانونی بودن، تناسب، ضرورت و رعایت حق دفاع باشد، در غیر این صورت، این اقدامات به جای آن‌که ابزار عدالت باشند، ممکن است به وسیله‌ای برای تضعیف مشروعیت حقوقی و اجتماعی نظام دادرسی بدل شوند.

source

توسط salamatsun.ir