به گزارش پایگاه خبری بورس پرس،
عباس آخوندی وزیر راه دولت روحانی در خصوص نامه دونالد ترامپ به رهبری با ارایه یادداشت تحیلی به شرق، اعلام کرد: همه منازعات بین‌ المللی هر چقدر هم که طولانی و پیچیده باشند در نهایت از مسیر گفت‌ و گو به سرانجام می‌رسند.  باید دید آیا آن روز سرنوشت‌ ساز در حل‌ و فصل جامع منازعه 45 ساله ایران – آمریکا فرا رسیده‌ است؟ 


ارزیابی این است که با توجه به شکل‌ گیری نظام نومرکانتالیستی در جهان و ویژگی‌ های شخصیتی دونالد ترامپ، جواب این سئوال مثبت است.  البته هر رابطه‌ای دو طرف دارد و آینده بستگی به نحوه ادراک ایران از نامه‌نگاری ترامپ نیز دارد.حال با فرض اینکه ایران این نامه را نشان از اراده آمریکا برای حل‌ و فصل جامع مسائل فیمابین همراه با بدبینی تاریخی و هوشیاری و احتیاط کامل تلقی کند، چند حالت و ظرفیت مثبت ممکن در زیر ارزیابی می‌شود.


با پشت سر گذاشتن دو جنگ جهانی در قرن بیستم، استقرار نظام لیبرال در جهان و پیشرفت‌های سریع فناوری به ویژه در حوزه ارتباطات و اطلاعات، هوش مصنوعی، ژنتیک، کوانتوم و فضا، جهان شاهد نظم جدیدی خواهد بود که نام آن را می توان نظم نومرکاناتالیستی گذاشت. در این نظم که حتما ظالمانه است و قساوت آن احتمالا از نظم لیبرال پیشین تا رسیدن به نقطه تعادل جدید سخت‌تر است، متغیرهای جغرافیای اقتصادی بر جغرافیای سیاسی برتری خواهند یافت. 


قدرت سخت نظامی پشتوانه منافع و سیاست‌های توسعه‌طلبانه اقتصادی قرار خواهد گرفت. اهداف اقتصادی عامل‌های تعیین‌کننده‌تری نسبت به اهداف سیاسی در فرایند سیاست‌سازی و سیاست‌گذاری جهانی خواهند بود. ارزش‌های لیبرال کم‌رنگ شده و قدرت عریان اقتصادی با پشتوانه قدرت سخت نظامی، هرم طبقاتی قدرت را در جهان شکل خواهد داد.


در این نظم، 1- اتحادهای پیشین فروخواهند ریخت. همچنان‌که اتحاد آمریکا و اروپا در دو سوی آتلانتیک در حال سست‌شدن است و جای خود را به همکاری‌ها یا تهدیدها و رقابت‌های دوبه‌دو می‌دهد. 2- همکاری‌های کوتاه‌مدت با هدف تأمین امنیت و کنترل زنجیره ارزش‌های اقتصادی شکل خواهند گرفت. این تغییر در نهاد برنامه صلح ترامپ/ پوتین به‌خوبی قابل مشاهده است و به گمان، خمیرمایه پیشنهاد ترامپ به ایران را نیز شکل می‌دهد.


3- فضا برای ظهور قدرت‌های نوظهور فراهم خواهد شد. همچنان‌که  قدرت چین به رسمیت شناخته می‌شود و فضا برای کنشگری هند و برزیل نیز در حال فراهم‌شدن است. 4- زبان گفت‌وگو در این جهان فراقطبی یا چندقطبی تنها زبان سیاست و امنیت نیست، بلکه زبان رقابت اقتصادی مقدم بر زبان قدرت نظامی است. هرچند قدرت نظامی همچنان پشتوانه رسمی و بلافاصله قدرت اقتصادی خواهد ماند. بنابراین اهمیت آن را نباید فراموش کرد اما نحوه کاربست آن کاملا تغییر خواهد کرد. 5- بازیگران اقتصادی بزرگ فضای بازیگری بیشتر و مؤثرتری نسبت به نهادهای اداری ملی و نهادهای رسمی بین‌المللی خواهند یافت. همچنان‌که ترامپ از برخی نهاهای بسیار مهم بین‌المللی رسما خارج می‌شود و در تصمیم‌گیری‌ها کمترین وقعی به سیستم اداری آمریکا می‌گذارد و روابط خود را بر فراز آنها برقرار می‌کند. هرچند نهایتا در اجرای اهداف به آنها وابسته است اما تا آنجا که می‌تواند دولت پنهان (Deep State) را پشتِ سر می‌گذارد.


حال با ذکر این مقدمه نسبت به ماهیت دینامیزم و پویایی نظم جدید جهانی و با توجه به ویژگی‌های شخصیتی ترامپ که دوست دارد از  چهره‌ای متفاوت از رهبران پیشین آمریکا، دارای بی‌باکی لازم برای تغییر و طرفدار صلح ترسیم کند، آیا می‌توان پنجره‌ای به‌ سوی صلح یافت؟ نظم جدید با تمام ویژگی ظالمانه و طبقاتی‌ بودن آن فرصت‌هایی را فراهم می‌آورد که از منظر منافع ملی نباید آنها را از دست داد.


نگاهی به تجربه گفت‌ و گوی ترامپ با پوتین درباره اوکراین و موفقیت نسبی آن تا این لحظه هرچند هنوز به نتیجه نهایی نرسیده‌، می آموزد که 1- نباید پیشنهاد وی را در همان گام نخست رد کرد. باید وی را آزمود و سپس تصمیم گرفت. شاید پنجره‌ای گشوده شد. البته این آموزه‌ قرآنی نیز هست.


2- وی تمایل به گفت‌وگوی مستقیم و بدون واسطه و با رهبران جهان دارد. این هم فرصت است و هم مشکلاتی را به‌ همراه دارد. فرصت است. چون اغلب واسطه‌های گفت‌ و گو منافع را در برقراری ارتباط ملحوظ می‌دارند. مشکل است. چون چابکی لازم برای برقراری این نوع ارتباطات معمولا بسیار اندک است.


حال با توجه به این نکات و ادراک اولیه رهبری از صادق‌ نبودن آمریکاییان به‌ نظر می‌رسد با توجه به دینامیزم تحولات جدید جهانی، پیشنهاد مستقیم آمریکا و تجربه ترامپ/پوتین زمان آزمون اراده جدید آمریکا فراهم رسیده و ایران نباید این فرصت را از دست بدهد حتی اگر به نتیجه نرسد. 


دو احتمال و یک پیشنهاد


با این توجه به این نکات، دو حالت بدون داشتن هرگونه اطلاعات درون‌ حاکمیتی و تنها بر اساس اطلاعات آشکار در ذهن وجود دارد.


حالت نخست: ترامپ تمایل به گفت‌وگوی مستقیم و بدون هرگونه واسطه با ایران دارد. در نگاه اول به‌نظر می‌رسد تمایلی به شریک‌سازی پوتین در این ارتباط ندارد و نمی‌خواهد پوتین از کارت ایران در حل‌ و فصل مسئله اوکراین بهره‌برداری کند. این موضوعی است که ایران باید درباره آن بیندیشد و تصمیم بگیرد.


حالت دوم- با توجه به دیوار بی‌اعتمادی ایران به آمریکا، ممکن است ایران تمایل به مداخله شخص ثالث در گفت‌وگوها به‌عنوان تسهیل‌کننده یا تضمین‌کننده مذاکرات صلح داشته باشد. در این صورت ایفای نقش مشترک زوج ترامپ/ پوتین اهمیت پیدا می‌کند. به‌نظر نمی‌رسد که چنانچه ایران بر این ترکیب اصرار داشته باشد در نهایت ترامپ با این گزینه مخالف باشد.


پیشنهاد این است که مذاکرات را می‌توان با موضوع فعال‌سازی قرارداد خرید 80 فروند هواپیمای مسافری از بوئینگ آغاز کرد. البته تنها به عنوان آغاز مذاکره وگرنه باید یک برنامه همکاری اقتصادی و سرمایه‌گذاری مفصل‌تر در تمام حوزه‌های اقتصادی در دستور کار باشد. خوبی این پیشنهاد این است که نه از یادداشت‌تفاهم بلکه از قرارداد امضاشده صحبت می شود.


در فرایند بازآفرینی این قرارداد که با شخصیت و منطق ترامپ نیز سازگاری زیادی دارد، می‌توان شرایط ضمن عقد برای انتظار طرفین از یکدیگر و لغو تحریم‌ها و تأمین مالی خرید هواپیماها از سوی آمریکاییان را در دستور کار قرار داد. همچنان‌که در متن قرارداد بود.

انتهای پیام

 

source

توسط salamatsun.ir