جوان آنلاین: با وجود آنکه حتی در جامعه امروز هم با چالش‌هایی در حوزه زنان مواجهیم، اما واقعیت این است که زنان در جامعه ایران هیچ‌گاه به اندازه امروز از فضایی امن و مهیا برای حضور اجتماعی و نقش‌آفرینی در حوزه‌های مختلف برخوردار نبوده‌اند و این دستاوردی است که انقلاب اسلامی ایران برای زنان فراهم آورد. به تعبیر فاطمه رایگانی یکی از بانوانی که به نمایندگی از جامعه زنان در پیشگاه رهبر انقلاب درباره زنان و چالش‌های‌شان صحبت کرد، زن در جامعه قبل از انقلاب با دو سد تجدد و تحجر مواجه بود که هر دوی این سد‌ها مانع حضور اجتماعی و نقش‌آفرینی او می‌شدند و انقلاب اسلامی با شکستن هر دو سد موجب شد زن مسلمان انقلابی بتواند در همه عرصه‌ها حضور یابد و الگوی سوم زن را به نمایش بگذارد؛ الگوی اثرگذار و کنشگری که در همه ساحت‌هایش در جامعه به رسمیت شناخته شده و بر اساس همین الگوی بی‌بدیل است که ما می‌توانیم امروز در مسئله زن از دنیای غرب مطالبه‌گر باشیم. الگوی سوم زن مسلمان انقلابی، مسئله زن در جامعه و نسبت آن با علوم انسانی و همچنین زن مقاومت موضوعاتی است که پیرامون آنها با دکتر فاطمه رایگانی، دکترای فلسفه دانشگاه امام خمینی و یکی از بانوانی که به نمایندگی از اقشار زنان در پیشگاه رهبر معظم انقلاب به بیان نکات و دیدگاه‌هایش پرداخت به گفتگو نشستیم. 

 

خانم رایگانی! شما نماینده کدام گروه از اقشار جامعه در دیدار با رهبری بودید و از اینکه در محضر ایشان می‌توانید به نمایندگی از گروهی از خانم‌ها صحبت کنید چه حسی داشتید؟

من تلاش کردم نماینده خانم‌هایی باشم که در علوم انسانی کار می‌کنند و حتی فراتر از خانم‌هایی که علوم انسانی خوانده‌اند، در کل نماینده دانشجو‌ها و تحصیلکرده‌های رشته علوم انسانی باشم. اتفاقاً این طبقه از علوم انسانی از آن طبقه‌هایی است که نباید صرفاً زنانه دیده شود. اینجا عرصه اشتراک و همکاری است و نیاز به باهم دیده شدن علوم انسانی‌خوانده‌ها دارد. شاید قشری دیدن کسانی که علوم انسانی خوانده‌اند به معنای زن یا مرد بودن کار خوبی نباشد. من تلاشم این بود که نماینده آنها باشم و برایم چنین فرصتی و چنین دیداری خیلی شیرین 

و ارزشمند بود. 

 

شما در صحبت‌های‌تان به بحث الگوی سوم زن و در در نسبت با الگوی سوم انسان و در بستر الگوی سوم جامعه اشاره داشتید. این الگوی سوم چه ویژگی‌هایی دارد و دستاورد‌های فردی و اجتماعی آن چیست؟

مهم‌ترین ویژگی الگوی سوم بزرگ، اثرگذاری و کنشگری است، یعنی این زن از طرفی میدان اثرگذاری‌اش نسبت به الگوی سنتی خیلی باز شده است- منظور از الگوی سنتی، الگو‌های کلیشه‌ای کلاسیک و سنتی است- به معنای درست در حال حاضر میدان اثرگذاری این الگو به وسعت جهان است و دیگر صرفاً یک محیط کوچک نیست و از طرفی تمام شئون دیگرش هم به رسمیت شناخته می‌شود و قرار نیست فدای جامعه شود بلکه قرار است در بستری نقش‌آفرینی کند که تمام ساحت‌هایش در آن بستر به رسمیت شناخته شود. این تمام ساحت‌های زن را باهم‌دیدن به نظرم امکانی است که الگوی سوم به همه انسان‌ها می‌دهد. من معتقدم انقلاب اسلامی به انسان‌ها عاملیت می‌دهد، اعم از زن و مرد و اراده آنها را به رسمیت می‌شناسد. برای همین است که وجه ممیز انقلاب اسلامی مردم سالاری دینی است. برای همین به رسمیت شناختن اراده‌ها و اراده دادن به آدم‌ها و الگوی سوم زن هم همین 

ویژگی‌ها را دارد. 

 

مسئله زن در جامعه امروز، انکار و تعارضات پیرامون آن و همچنین کمتر دیده شدن اقشاری از زنان روستایی، زنان عشایر، مادران خانه‌دار و دختران مجرد را ناشی از چه می‌دانید و راهکار نگاه موسع‌تر به زن آن هم از منظر الگوی سوم چیست و چگونه محقق می‌شود؟

من در دیدار هم این را گفتم، فکر می‌کنم مهم‌ترین موضوع این است که مسئله زنان به عنوان مسئله کشور به رسمیت شناخته نمی‌شود، بلکه به عنوان مسئله قشر زنان به رسمیت شناخته می‌شود و، چون اینطور دیده شده است، صرفاً خودشان باید پیگیر مسائل خودشان باشند! بنابراین طبیعتاً زنان روستایی، زنان عشایر، زنان خانه‌دار و دختران مجرد امکان و تریبون کمتری برای صحبت کردن دارند و اصلاً حتی شاید به لحاظ توانایی توضیح خودشان، چون مثلاً تحصیلات دانشگاهی ندارند یا در جامعه جایگاه ویژه‌ای ندارند، صدای‌شان به جایی نمی‌رسد. در عوض آن دسته از زن‌هایی که تحصیلکرده هستند یا شغلی دارند یا به واسطه‌ای صدای‌شان به جایی می‌رسد، حرف‌های‌شان را می‌زنند و مسائل اینها بیشتر دیده می‌شود، چرا، چون خودشان متولی گفتن حرف‌های خودشان هستند، ولی وقتی مسئله زن، به عنوان مسئله جامعه به رسمیت شناخته شود و همه آن را مسئله خودشان بدانند، دیگر لازم نیست یک زن روستایی خودش بلند شود و بیاید مسئله‌اش را پیگیری کند. همه پیگیر مسئله او می‌شوند، چون معتقدند حل شدن مسئله او، مسئله تمام کشور را حل می‌کند و اراده او پیش برنده حرکت کل کشور است. 

 

 انقلاب اسلامی ایران چه دستاورد‌هایی برای حوزه زنان داشت و کوتاهی رسانه‌ها و تریبون‌داران از بیان این فرصت‌ها و نگاه مثبت به زن مؤمن انقلابی چه تبعاتی را با خود به همراه داشته است؟

من معتقدم زن مسلمان انقلابی، یعنی زنی که می‌خواهد دین خودش را حفظ بکند و در عین حال در عرصه اجتماع مشارکت داشته باشد، امکان کنشگری‌اش با انقلاب اسلامی آغاز شد. قبل از انقلاب اسلامی دو امکان پیش روی زن ما وجود داشت یا باید از زنانگی خود به معنای عفاف و حجاب و مذهبش دست می‌کشید تا بتواند در ساختار‌های جامعه وارد شود و کاری بکند یا باید در پستوی خانه به زندگی خودش می‌رسید! اگر هم می‌خواست از پستوی خانه بیرون بیاید با دو برخورد مواجه بود، از طرفی جامعه او را با المان‌های مذهبی‌اش نمی‌پذیرفت و از طرفی دیدگاه متحجر سنتی هم به او اجازه خروج از خانه نمی‌داد، یعنی زن مسلمان ایرانی پیش از انقلاب با دو سد مواجه بود؛ یکی سد تجدد و دیگری سد تحجر! از طرفی نگاه کلاسیک به زن نمی‌گذاشت که او از خانه بیرون بیاید و از طرف دیگر خانواده هم اگر می‌خواست او را از خانه بیرون بفرستد، جامعه او را با چارچوب اسلامی‌اش نمی‌پذیرفت. انقلاب اسلامی این امکان را به زنان داد که با حفظ کرامت زنانه، با حفظ شئون اسلامی و انسانی خودشان به جامعه بیایند و نقش‌آفرینی کنند. این امکان به واسطه انقلاب اسلامی و بیش از همه برای زن مسلمان انقلابی فراهم شد. مرد‌ها پیش از این هم ممکن بود بتوانند مدیریت کنند، اما زن‌ها دیگر تقریباً این امکان را نداشتند یا حداقل مرد‌ها خیلی با تحجر نمی‌جنگیدند، اما زن‌ها خیلی با آن می‌جنگیدند. انقلاب اسلامی سد تجدد و سد تحجر را حداقل در فضای عمومی جامعه شکسته است. مسئله باقیمانده مسائل فرهنگی و عرفی جامعه ماست ریشه دوانده و نمی‌شود شما صرفاً با خطاب یک رهبر همه چیز را درست کنید و باید این در تمام سطوح جامعه پیاده شود، اما اینها برای مابعد است، قبلش این است که امکان حضور اجتماعی زنان در جامعه بعد از انقلاب اسلامی به رسمیت شناخته شود و وقتی ما درباره این امکان صحبت نمی‌کنیم و نمی‌گوییم که این دستاورد ویژه انقلاب اسلامی بوده است، تصور می‌شود که ما باید الان نسبت به وضعیت زنان در جامعه پاسخگو باشیم. خیر یک میدانی باز شده حالا این میدان لوازمی دارد، ما باید برویم لوازمش را مهیا کنیم، نه به این معنا که ما الان عقب مانده‌ایم و باید جواب پس بدهیم و کسی بخواهد با نگاه‌های بیرون از این چارچوب نگران ما شود و بخواهد چیزی را به ما برگرداند. در واقع وقتی ما درباره این امکان صحبت نمی‌کنیم، تصور می‌شود که یک چیزی هست به نام قله زنان که ما از آن عقب هستیم و به آن نرسیده‌ایم! در حالی که ما یک امکانی داریم که فراهم شده است و ما در رابطه با چالش‌های این امکان صحبت می‌کنیم. وقتی از فراهم شدن این امکان اولیه صحبت نکنیم و فقط روی چالش‌ها بایستیم، نخست یک حس ناامیدی و سرخوردگی مضاعف تولید می‌کنیم. دوم اینکه دائم در موضع انفعال هستیم و فکر می‌کنیم یکسری قوانین در دنیا وجود دارد که آنها را رعایت نکرده‌ایم و مدام باید نسبت به آنها واکنش نشان دهیم و دائم از خودمان دفاع کنیم. در حالی که ما در موضعی هستیم که می‌توانیم کاملاً آنها را به چالش بکشیم و از اینکه چرا آنها به طرح مطلوب نمی‌رسند صحبت کنیم، ولی مدام خودمان را در موضع انفعال و پاسخگویی در برابر 

آنها می‌بینیم. 

 

 زن در گفتمان مقاومت موضوع دیگری است که شما به آن اشاره داشتید و از منظر علوم انسانی خواستار توجه به آن شدید. چگونه یک زن می‌تواند در ایدئولوژی مقاومت اینگونه محکم ایستادگی کند و مسئولیت ما در توصیف این انسان و الگوسازی از آن چیست؟

 من به طور کلی معتقدم زن مقاومت، قله انسان مقاومت است و به لحاظ منطق فهمی را از زن مقاومت و نسبتش با تاریخ دارم که نسبت به حضرت زینب (س) و نسبتش با تاریخ دارم، یعنی نقطه‌ای که به تعبیر حضرت آقا می‌گویند که اگر در کربلا خون بر شمشیر پیروز شد، این به خاطر روایت و تبیین حضرت زینب (س) و ایستادگی وی بعد از کربلا بود، وگرنه ممکن بود همه چیز در کربلا تمام شود. حضرت زینب (س) اگر اینگونه شد به خاطر فرزند علی بودن یا نوه پیامبر بودن یا برادر امام حسین بودن نیست! عظمت حضرت زینب (س) محصول انتخاب‌هایش است؛ انتخاب‌های قبل از عاشورا، حین عاشورا و بعد از عاشورا! زن مقاومت بین گرایش‌های مختلف و بین خواست‌های مختلف و عواطف مختلفش در نهایت تکلیفش در برابر خدا را انتخاب کرده است. بندگی‌اش را انتخاب کرده و همه چیز را با آن تنظیم می‌کند و در این راه عزیزترین داشته‌هایش را اهدا می‌کند و خم به ابرویش نمی‌آورد. ما باید تبیین کنیم این نگاه و این زن محصول چیست. اصلاً پرسش اصلی در مواجهه با زن مقاومت همین است که این صلابت محصول چیست و چگونه می‌تواند اینطور ایستادگی کند؟ حرف من این است که چنین چیزی فقط با منطق انقلاب اسلامی قابل توجیه است. فقط با منطق حرکت انبیا (ع) قابل توضیح است. اما علوم انسانی موجود این منطق را نمی‌فهمد و نمی‌تواند آن را توضیح دهد. پس کار علوم انسانی‌خوانده‌ها داخل گفتمان انقلاب اسلامی است که بتوانند این کار را بکنند و این مسئولیت را انجام بدهند و بتوانند این زن را به دنیا و قبل از دنیا به خودشان توضیح دهند تا بتوانند در واقع آن را باز تولید کنند. وقتی شما بتوانید زن مقاومت را توضیح دهید، می‌توانید امیدوار باشید در نظام تعلیم و تربیت‌تان مسیری برای حرکت به سمت آن فراهم شود و فضای تربیتی شما فضای تربیتی چنین چیزی باشد، اما وقتی درکش نکرده‌اید، برحسب اتفاق و تربیت خانوادگی می‌گذارید و اینکه آیا بشود و آیا نشود نمی‌تواند دستاوردهایش را هم داشته باشد و این کوتاهی ماست؛ و

 

کلام پایانی. 

در ادامه حرف من این است که گاهی ما آنقدر درگیر مسائل قشری و صنفی خودمان و جزئیات بحث‌های زنان- که واقعاً همه آنها مهم هستند- می‌شویم که مسئولیت‌های بزرگ را ممکن است، فراموش کنیم. در عین حال که من به عنوان یک زن درگیر مسائل زنان هستم و همه جامعه درگیر است، به عنوان یک فردی که علوم انسانی خوانده هم یک رسالتی را برای خودم فهم می‌کنم که فراتر از زن بودن من است. روا نیست این همه سال تمرکز در علوم انسانی حاصلش بشود اینکه در حوزه زنان چه چیز‌هایی کم است و چه چیز‌هایی کم نیست! دوستانی که مطالعات زنان خوانده‌اند، این کار را می‌کنند و وظیفه آنهاست که این کار را بکنند. قرار نیست همه ما زن‌های دیگر که کار‌های دیگری هم کرده‌ایم، باز دوباره فقط پیگیر مطالبات زنان ایران باشیم. می‌توانیم در کنارش به رشته‌های تخصصی خودمان برگردیم و از رشته‌های‌مان استفاده تخصصی کنیم و حتماً الان بیش از هر زمان دیگری در علوم انسانی به این احتیاج داریم. امیدوارم واقعاً بتوانیم قدم‌های خوبی در این مسیر برداریم.

source

توسط salamatsun.ir