اوایل امسال بود که ساترا درهای مجوز دادن را باز کرد و فرایندِ کاملِ اهدای امتیاز پلتفرم در سامانه ملی مجوزها بارگذاری شد.
فرهیختگان: اوایل امسال بود که ساترا درهای مجوز دادن را باز کرد و فرایندِ کاملِ اهدای امتیاز پلتفرم در سامانه ملی مجوزها بارگذاری شد. چندده پلتفرم جدید با سرمایهگذاران شناس و ناشناس وارد جریان نمایش خانگی در ایران شدند. تا اوایل شهریورماه نامهای مختلفی نماد در سایت ساترا به عنوان پلتفرمهای دارای مجوز معرفی شدند. در میان چندده نام معرفی شده یک نام تکرار شده و پرسروصداتر از باقی نامها عمل کرد. پلتفرمی که سرمایهگذار و صاحب آن یک بانک خصوصی بود. بانک گردشگری یکی از زیرمجموعههای خود را با عنوان کارت گردشگری پارس مامور به گرفتن مجوز پلتفرمی با نام شیدا کرد. درنهایت، اواخر اردیبهشت ماه بانک گردشگری به مقصود خود رسید و پلتفرم شیدا در اولین جلسه سال جدید ساترا، مجوز این سازمان را گرفت. اتفاق اردیبهشت ماه رسماً نقطه آغاز شیدا بود. مالکان این پلتفرم نمایش خانگی در همان ماههای ابتدایی برخلاف باقی پلتفرمهای نوظهور با برنامه، تبلیغات و نسبتاً حسابشدهتر جلو آمدند. شیدا در همان ماههای ابتدایی حضورش چند اثر را به عنوان برنامههای آینده خود در نمایش خانگی معرفی کرد. اولین اثر «سووشون» بود، اثری که شیدا آن را از نماوا گرفته و مال خود کرده بود. سووشون به کارگردانی آبیار ساخته شده و همسرش محمدحسین قاسمی تهیهکنندگی آن را بر عهده داشت و به عنوان اولین اثر این زوج در نمایش خانگی شناخته میشود. کشمکشهای بینِ پلتفرمی سووشون باعث شده که این اثر -که به صورت کامل هم فرایند ساخت را طی کرده- هنوز به پخش در پلتفرم نرسد اما سووشون تنها برنامه شیدا برای پخش نبود. دو اثر دیگر با نامهای پوکر( آبان) و بامداد خمار هم در لیست ساخت و پخش این پلتفرم قرار گرفتند.
ورود شیدا با ۳ سریال
چند ماهی از این اخبار گذشت و چندان خبری از شیدا و سریالهای جدیدش نبود تا اینکه که شیدا رسماً تیزر این دو مجموعه را منتشر کرد. سریالهایی که به شکلی چشمگیر، بازیگرانِ مطرح سینما و تلویزیون را در خود جای داده. اگر بخواهیم حواشی حوالی این چند سریال را کنار بگذاریم، میتوان به نکته جالبی از شیدا رسید. پلتفرم تازهتأسیس بانک گردشگری از سه اثری که معرفی کرده، دو اثرش اقتباسی است. آن هم نه اقتباس و برداشتهای آزادی چون زخم کاری و بازنده، بلکه دو اقتباس تمام و کمال و وفادار به متن. هر دوی این اقتباسها هم مقابل دوربین آبیار قرار گرفتهاند. آثاری که متن اقتباسی انتخاب شده برای آنها سه وجه مشترک دارد؛ اول نویسندگان هر دو داستان زن هستند و دوم زمانِ روایت دو اثر در بازه دوران پهلوی اول و دوم روایت میشود و سوم سوژگی زن در این داستانها و روایت شدن داستان از زبان شخصیتهای زن اثر. اگر نگاهی به آثار آبیار بیندازیم، بهوضوح شاهد روایت زنانه او در آثار و حضور پررنگ کاراکترهای زن در بستر روایی اثر هستیم. اما هیچگاه اثری از او که با زمان فعلی معاصرت نداشته باشد، ندیدیم. در میان دو اثر اقتباسی آبیار، سووشون سابقه اقتباس دارد و حوالی سال 79 و 80 روی صحنه تئاتر رفته است. با این حال به دلیل هزینه سنگین اقتباس از چنین اثری و البته مخالفتهای دانشور برای اقتباس از این اثر، اقتباس از سووشون به عنوان یکی از مهمترین رمانهای دهه چهل شمسی حدود شصت سالی به تعویق افتاد.
اقتباس از بامداد خمار راحتتر از سووشون
برخلاف سووشون که سابقه اقتباس دارد تاکنون کسی به سراغ بامداد خمار برای اقتباس نرفته بود. رمانی که فتانه حاج سیدجوادی در 440 صفحه آن را به نگارش درآورد و از این حیث رمان طولانیتری نسبت به سووشون محسوب میشود. با این حال «بامداد خمار» را میتوان اثر سادهتری برای اقتباس نسبت به سووشون دانست اما چرا؟ از نظر کیفیت متن، عمق شخصیتها و البته بافت مکانی وقوع اثر و پیچیدگیهای زبانی کاراکترها پرداختن به سووشون یک پله سختتر از پرداختن به بامداد خمار است. بسیاری از منتقدان رمان حاج سیدجوادی را در زمره آثار عامهپسند دهه هفتاد قرار دادند، اثری که فروشی خیرهکنندهای را به ثبت رساند و در بازه سالهای 74 تا 84 حدود 300 هزار نسخه به فروش رسانید و 79 بار تجدید چاپ شد که به گواه آمار از پرفروشترین رمانهای 50 سال اخیر ایران به شمار میرود، اثری که داستان آن از شخصیت سودابه آغاز میشود: «سودابه، دختری تحصیلکرده و ثروتمند، میخواهد با پسری که فرهنگ خانوادگی متفاوتی دارد ازدواج کند. خانواده دختر راضی به این وصلت نیستند. مادر سودابه مخالف ازدواج او با پسری است که خانوادهاش به تحصیلات دانشگاهی اهمیتی نمیدهند. مادر سودابه به او پیشنهاد میکند که به دیدار عمهاش، محبوبه برود و داستان زندگی او را بشنود. داستانی که سالها پیش اتفاق افتاده بود و درباره عشقی آتشین بین دختری ثروتمند و پسری نجار بود. خانواده امیدوار بودند سودابه پس از شنیدن این داستان و سرگذشت عمهاش قید ازدواج با پسر مورد نظر را بزند. داستان از اینجا وارد زندگی محبوبه میشود و قصه گذشته را روایت میکند. ماجرای داستان مربوط به دوران حکومت رضاشاه میشود؛ هرچند اتفاقات خاصی از آن دوران، جز اجبار چادر از سر برداشتن، به میان نمیآید. محبوبه، دختر بصیرالملک، یکی از اعیان شهر است. او یک دل نه صد دل عاشق جوانی نجار به نام رحیم میشود. برای رسیدن به رحیم تمام خواستگارهایش را رد میکند، جلوی خانوادهاش میایستد. درنهایت هم خانواده او را طرد میکند. خانه و مغازهای به او میدهند و دیگر سراغش را نمیگیرند. محبوبه با رحیم ازدواج میکند و این تازه ابتدای راهی سخت و دشوار است که دخترکی تنها و بسیار جوان وارد آن میشود.»
وقتی بامداد خمار را گردن نمیگیرند
رمان حاج سیدجوادی در همان سالهای انتشار محل نقدهای متفاوتی از گروههای فکری مختلف جامعه شد. برخی چون نجف دریابندری به تحسین این اثر پرداختند و بسیاری چون هوشنگ گلشیری در نقد این اثر مطلب نوشتند. نقطه تحسین منتقدان نسبت به بامداد خمار زبان ساده و روان آن بود که توانسته با یک محتوای آموزنده آن را همراه کند و مخاطب دهه هفتاد را به خود جذب کند. از طرف دیگر و در مقابل این نظر رمان حاج سیدجوادی محکوم بود به بازاریبودن، تحقیر طبقه ضعیف جامعه و در ستایش طبقه مرفه. حالا باید منتظر ماند و دید آبیار چگونه میخواهد از بامداد خمار اقتباس کند. آنچه واضح است، پیرنگهای اساسی رمان حاج سیدجوادی پیش از این در آثار آبیار دیده شده. مفاهیمی چون فقر، عاشقانههای نافرجام و زن در گسستهای اجتماعی از پیرنگهای اصلی چند اثر اخیر آبیار بوده که بهوضوح در ابلق و شبی که ماه کامل شد دیده میشود. با این حال اقتباس از بامداد خمار داستانی هفت ساله دارد.
پیش از آنکه اقتباس از این رمان به نرگس آبیار برسد، 4 کارگردان دیگر قرار بود این اثر را بسازند. اولین کارگردان حسن فتحی بود که به دلیل درگیری در سریال «جیران»، بامداد خمار را کنار گذاشت. نفر دوم عیاری بود که پس از مدتی از ساخت این اثر منصرف شد. نفر سوم ابراهیم ایرجزاد بود که حتی بازیگران خود را یعنی ساعد سهیلی، سارا رسولزاده و مهرداد صدیقیان انتخاب کرد ولی پس از گذشت چند ماه از ساخت این اثر انصراف داد. نفر آخر هم امیرحسین عسگری، کارگردان فیلم «برف» بود که سینا مهراد، پردیس احمدیه و میلاد کیمرام را برای این پروژه انتخاب کرد که در نهایت به دلیل انصراف بازیگران باز هم سریال متوقف شد تا کار به آبیار برسد.
ستارهها به صف میشوند
بر اساس اخبار به دست آمده، بامداد خمارِ آبیار فاصله چندانی تا پخش ندارد. اثری که میتوان به بازیگران آن؛ ترلان پروانه و نوید پورفرج به ترتیب در نقش «حبوبه» و «رحیم نجار» و گلاب آدینه در نقش مادر رحیم نجار اشاره کرد. دیگر بازیگران این اثر رضا کیانیان، علی مصفا، بهناز جعفری، پریوش نظریه، احترامسادات برومند، رزیتا غفاری، گلاره عباسی، بهنوش بختیاری، کاظم هژیر آزاد و… هستند که نکته جالب توجه در ترکیب بازیگران حضور حمید صفت، رپر معروف در این جمع است. او بعد از بازی در سریال امنیتی «هفت سر اژدها» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی حالا برای دومین تجربه بازیگریاش جلوی دوربین نرگس آبیار رفته است. این سریال که در سه فصل هشت قسمتی در قزوین فیلمبرداری میشود، به نظر میرسد فصل اولش را به زمستانِ پیشرو برساند. سریالی که تهیهکنندگی آن را حسن مصطفوی، بر عهده دارد که پیش از این تهیهکنندگی «آتابای» و «برف آخر» را برعهده داشته است. حجم بازیگران مطرح استفاده شده در بامداد خمار و البته سریالهای دیگر پلتفرم شیدا نظیر «پوکر» و سووشون نشان میدهد بانک گردشگری به شکل مفصلی برای ورود به نمایش خانگی برنامه ریخته. برنامهای که نشان از حضور رقیبی جدی و سرمایهدار برای دو پلتفرم فیلیمو و فیلمنت دارد.
source