جوان آنلاین: آموزش و پروش نیازمند یک تحول واقعی است؛ تحولی که باعث شود دوران ۱۲ ساله تحصیل دانش‌آموزان را پربار کند و به آن‌ها احساس ارزشمندی و خودباوری بدهد، نه اینکه این تفکر را در میانشان ایجاد کند که نرفتن به مدرسه برایشان بهتر از رفتن است! عمده کارشناسان بر این باورند که بسیاری از مشکلات ریشه در نحوه آموزش و پرورش دارد، اما مگر این حوزه تن به تغییر و تحول می‌دهد؟ هر ساله، صحبت از لزوم تغییرات در نظام آموزشی کشور شده‌است، در این زمینه اقداماتی نیز صورت گرفته، اما برآیند این اقدامات موجب پیشرفت نشده و بیشتر شبیه به درجا زدن یا حتی پسرفت بوده‌است. قسمت تلخ‌تر ماجرا اینجاست که هزینه شعار‌های بی‌عمل مسئولان حوزه آموزش و پرورش در ادوار مختلف را جامعه داده‌است؛ جامعه‌ای که عمده افراد حاضر در آن، سال‌ها قبل در این نظام آموزشی تعلیم و تربیت دیدند و حالا خیلی‌هایشان، مهارت‌های زندگی را به خوبی یاد نگرفته‌اند، شاید آن‌ها امروز بتوانند بخشی از دروس دوران مدرسه‌شان را که حفظ کرده‌بودند به یاد بیاورند، اما انجام کار‌های تیمی یا انعطاف در برابر مشکلات و سختی‌های زندگی را یاد نگرفته‌اند. بدون شک آموزش مهارت‌های زندگی و مهارت نرم، نیاز جامعه امروز است که از آن غفلت شده‌است، این آموزش باید در مدارس به محصلان و این قشر آینده‌ساز ارائه شود. در این بین، مقطع ابتدایی از اهمیت بالاتری برخوردار است، چراکه اثرگذاری تعلیم و تربیت روی کودکان به مراتب بیشتر از سنین بالاتر است. به همین منظور «جوان» با رضوان حکیم‌زاده، معاون جدید آموزش ابتدایی آموزش و پرورش کشور گفتگو کرده و برنامه‌های پیش‌رو را در این معاونت از ایشان جویا شده‌است. حکیم‌زاده سال‌ها مسئولیت معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش را برعهده داشت و اقدامات مناسبی را نیز در دوره فعالیت خود انجام داده‌است. 

 

 

  • بسیاری از دانش‌آموزان سؤال می‌پرسند که قرار است در ۱۲ سال دوران تحصیل در مدرسه چه چیزی بیاموزند و اصلاً این آموزش‌ها به چه کار می‌آید؟ متأسفانه شیوه آموزش در کشور به گونه‌ای است که عمده محصلان را از درس و مدرسه دلزده کرده‌است. نظر شما درباره محتوای آموزشی در مدارس و شیوه ارائه آن چیست؟

برنامه‌های درسی مهم‌ترین موضوع آموزش و پرورش هستند و اصلاً همه فعالیت‌هایی که انجام می‌شود برای این است که اهداف نظام آموزشی از طریق برنامه‌های درسی تحقق پیدا کند. اگر ما در اسناد بالادستی و در سند تحول بنیادین اشاره می‌کنیم که فارغ‌التحصیلانی با چنین ویژگی‌هایی می‌خواهیم، همه این‌ها باید از طریق برنامه‌های درسی اتفاق بیفتد. به عبارتی نقشه راهی که ما را به اهداف نظام آموزش می‌رساند، برنامه درسی است. 

حال دو نگاه می‌توانیم به برنامه درسی داشته‌باشیم؛ یک نگاه سنتی است که برنامه درسی را منحصر می‌کند؛ در کتب و متن‌های مشخصی که در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌گیرد و معلمان آن‌ها را تدریس می‌کنند و نمره‌ای بابت آزمون از همان‌ها در کارنامه ثبت می‌شود و نگاه دیگر، همه فرصت‌های یادگیری و تربیتی است که در فضا‌ها و منابع متنوع تحت هدایت مدرسه اتفاق می‌افتد و معطوف به این هدف است. 

متأسفانه در نظام آموزشی ما، برنامه درسی را به کتب درسی و ارزیابی آن را نیز به آزمون‌های پایان سال و نمرات تقلیل داده‌ایم. در صورتی که اگر دقیق‌تر نگاه کنیم باید فراگیری مهارت‌ها را نیز مدنظر قرار دهیم و با سنجه‌های دیگری به جز آزمون‌های مرسوم دانش‌آموزان را محک بزنیم، اما متأسفانه به دلیل تمرکز بر کتب درسی، غفلت از منابع و محیط‌های متنوع یادگیری و همچنین غفلت از پیوند زدن آموخته‌های داخل مدرسه و زندگی واقعی دانش‌آموزان، چنین امری محقق نشده‌است. 

ممکن است همه دانش‌آموزان نیاز نداشته باشند که ریاضیات و فرمول‌ها را در سطح پیشرفته یاد بگیرند، اما قطعاً همه آن‌ها به مهارت‌های زندگی و مهارت‌های کنترل هیجان نیاز دارند، آن‌ها باید مسئولیت‌پذیری را یاد بگیرند تا در هر موقعیتی چه در اجتماع چه در جمع خانواده و چه در موقعیت‌های شغلی آینده‌شان به درستی عمل کنند. 

ما اگر بخواهیم در میان محصلان، موفقیتی ایجاد کنیم قطعاً باید روی مهارت‌آموزی و رویکرد کسب شایستگی‌هایشان تمرکز کنیم و نه حفظ کردن یک‌سری اطلاعات در ذهن‌شان. اگر این‌ها در برنامه‌های درسی ما وارد شود، خصوصاً در دوره ابتدایی (که رویکرد تلفیقی و پروژه‌محور دارد و حجم محفوظات کم است)، نتایج بهتری خواهیم گرفت. 

مهم است که دانش‌آموزان در دوران تحصیل خود، ویژگی‌ها و مهارت‌هایی را کسب کنند تا بتوانند در زندگی شخصی‌شان موفق باشند. بسیاری از آسیب‌هایی که امروز در جامعه درگیرش هستیم، این نیست که بچه‌ها مفاهیم علمی را بلد نیستند، بلکه این است که گاهی مدیریت خشم را بلد نیستند، گاهی نمی‌توانند هیجان‌شان را کنترل کنند و مهارت ابراز وجود و مهارت‌های زبانی را که لازمه ارتباط مؤثر و کسب موقعیت شغلی است، بلد نیستند. 

ظرفیت توجه و تمرکز دانش‌آموزان برای یادگیری محدود است و از منظر علمی نمی‌توان در دوره ابتدایی خصوصاً کودکان دوره اول زمان آموزش را به شکل نامحدودی زیاد کرد، با وجود چنین محدودیت‌هایی، باید اولویت‌ها را انتخاب کنیم و دست به انتخاب بزنیم. این در حالی است که محتوای کتب درسی و به طور کلی برنامه‌های درسی تناسبی با زمان آموزش و همچنین ظرفیت یادگیری فعال دانش‌آموز ندارد. در این میان باید به یک پرسش مهم نیز پاسخ داده شود، اینکه برنامه‌درسی تدوین شده چقدر مورد علاقه‌دانش‌آموزان است و آن‌ها تا چه میزان توانسته‌اند با محتوای برنامه درسی ارتباط بگیرند؟

بررسی‌ها نشان می‌دهد که جامعه امروز تحت‌تأثیر آسیب‌های جدی در منظر‌های گوناگون تربیتی، یادگیری و اقتصادی است که ناشی از فقدان مهارت‌های مورد نیاز در شهروندان است. شهروندان امروز، دانش‌آموزان دیروز بوده‌اند و دانش‌آموزان امروز شهروندان فردا خواهند بود. این سؤال را باید به صورت جدی مطرح کنیم چرا با وجود زمان طولانی تحصیل در مدرسه، خروجی‌های نظام آموزشی همچنان فاقد مهارت‌های اساسی برای ایفای نقش فعال و مفید و تأثیرگذار در جامعه هستند؟ این تلنگری است که نشان می‌دهد باید تحول ایجاد شود. 

 

برنامه‌های شما در این دوره جدید در معاونت ابتدایی چیست؟

به نظر می‌رسد با تغییراتی که در جامعه صورت گرفته، کسب این مهارت‌ها به شدت ضروری است. این یک تحول اساسی است که ابتدا باید در برنامه درسی رخ دهد، زمانی که در دوره قبل مسئولیت داشتم، در معاونت آموزش ابتدایی بسته تحولی خوانا را تهیه کردیم که مهارت‌های چهارگانه زبانی را در تلفیق با مهارت‌های مورد نیاز زندگی را در برمی‌گیرد، اما به دلایل نامعلوم این برنامه متوقف شد! در حالی که مسئولان بعدی معاونت، خودشان در تهیه و اجرای این بسته نقش فعالی داشتند. ما با آسیب‌شناسی برنامه اجرا شده، قطعاً برای تقویت مهارت‌های سواد پایه برنامه خواهیم داشت. البته این را بگویم که در این دوره بنا داریم با کمک سازمان پژوهش و با در نظر گرفتن ذینفعان، شامل دانش‌آموزان، معلمان، مدیران و خانواده‌ها برنامه‌هایی را داشته باشیم، قصد داریم نه برای آن‌ها بلکه با آن‌ها برنامه‌ریزی کنیم، چراکه اگر ذی‌نفعان مشارکت‌فعال در تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی‌ها نداشته باشند، احساس بیگانگی با آن خواهند داشت. اخیراً در جلسه معارفه نیز تأکید کردم که در دوره جدید باید با دانش‌آموزان، خانواده‌ها و معلمان برنامه‌ریزی کنیم، چراکه در این صورت، برنامه‌هایی را طراحی می‌کنیم که بیشتر مورد نیاز است و اثربخشی بیشتری دارد. 

 

در برخی پژوهش‌ها مشخص شده که آموزش‌های نمایشی همراه با شرکت دادن دانش‌آموزان در کارگاه‌های کارگروهی فعالیت‌های عملی و کار‌های تیمی اثر مثبتی در افزایش فکر و خلاقیت داشته‌است. آیا در دوره ابتدایی این نکته مدنظر قرار خواهد گرفت؟ 

قطعاً همینطور است. ما در دوره قبل در معاونت ابتدایی اعلام کرده‌بودیم بحث تعلیم و تربیت کودک باید متناسب با اقتضائات و استفاده از بستر‌های مناسب یادگیری برای دوران کودکی باشد. در همین راستا در بسیاری از مدارس ابتدایی از برنامه‌های بازی و یادگیری، تکالیف مهارت‌محور، داستان و هنر استفاده می‌شد، اما متأسفانه خیلی از این برنامه‌ها متوقف شد. سند تحول بنیادین نیز اشاره به نوآوری و به‌روز کردن روش‌های آموزش به شکل خلاقانه دارد، خیلی مهم است که محیط‌های یادگیری کودک تبدیل به محیط‌های مشارکتی شود. باید به جای رقابت، رفاقت آموزش بدهیم، تا بچه‌ها، انرژی‌شان را برای رقابت هدر ندهند و در کنار هم تمرین کنند، بازی کنند و آموزش ببینند. این روش آموزش، از منظر اجتماعی دستاورد بسیار خوبی دارد، چراکه با هم کارکردن و با هم رشد کردن، احساس همکاری و همدلی را در میان گروه دانش‌آموزی زیاد می‌کند و این ویژگی کار تیمی را در دوران پس از تحصیل در مدرسه و دوران بزرگسالی را در آن‌ها نهادینه می‌کند. همان طور که پیش‌تر اشاره کردم، بسیاری از آسیب‌هایی که امروز در جامعه درگیرش هستیم، ترجیح منافع فردی به جای منافع جمعی است؛ مثلاً رانندگی‌های تهاجمی، نحوه مصرف آب و انرژی که متأسفانه نگاه جمعی در آن‌ها وجود ندارد. بنابراین ریشه همه این اشکالات به فقدان مهارت‌های لازم برای کارگروهی، همکاری و هم‌افزایی برمی‌گردد که دانش‌آموزان باید در مدرسه آن را تمرین کنند و در کنار یکدیگر کار تیمی را آموزش ببینند. 

 

آیا این نگاه تحولی در میان مسئولان رده بالای کشور، چون رئیس‌جمهور و وزیر آموزش و پرورش نیز وجود دارد؟ بدون شک تغییر و تحول در نظام آموزشی کشور، توجه همه سیاستمداران و سیاستگذاران را می‌طلبد. 

بله درست است. برای من جالب بود که آقای پزشکیان در معارفه وزیر آموزش و پرورش تأکید داشت که اگر کار تیمی را از کودکی یاد بگیریم، بزرگ هم که شویم راحت‌تر می‌توانیم با هم وفاق داشته باشیم. این یعنی ایشان هم دغدغه این تحول را دارند. آقای وزیر هم در این زمینه تأکید جدی دارند، در سخنرانی ایشان در جلسه رأی اعتماد و برنامه پیشنهادی به مجلس بر این موضوعات مهم تأکید شده است. 

در همین راستا، در دوره جدید دنبال این هستیم که محیط مدارس را شاداب، پویا، بانشاط و امن کنیم تا همه دانش‌آموزان احساس کنند در کنار همدیگر، مورد پذیرش و احترام قرار می‌گیرند. اگر بتوانیم احساس تعلق بچه‌ها را زیاد کنیم، بستر خیلی خوبی برای افزایش یادگیری مفاهیم درسی هم به وجود می‌آید. امیدوارم با همفکری خانواده‌ها، معلمان و مدیران و حتی خود دانش‌آموزان بستر استفاده از این شیوه‌ها فراهم شود. 

 

چقدر تحقق این تحول را امکان‌پذیر می‌دانید؟

ما به دنبال یادگیری پایدار هستیم و قطعاً باید از شیوه‌های جدید استفاده کنیم. اگر دنبال یادگیری سطحی باشیم که تنها بچه‌ها یک چیزی را حفظ کنند و در امتحان بنویسند، باید همان روش‌های سنتی را ادامه دهیم، اما براساس سند تحول بنیادین به دنبال نگاه تحولی هستیم و قطعاً باید تجدیدنظر اساسی در روش‌های تربیتی و آموزشی داشته باشیم. نهایت تلاشمان را می‌کنیم و امیدواریم. 

 

شعار آموزش و پرورش فنلاند، رتبه یک آموزش جهان این است که برندگان واقعی رقابت نمی‌کنند و از همان دوران کودکی به آن‌ها یاد می‌دهند که موفقیت‌شان، در گرو همکاری با دیگران است و نه رقابت کردن با آنها. به نظر شما برای اینکه در مدارس ما نیز این نوع آموزش و این نوع تفکر نهادینه شود، چقدر باید هزینه و زمان صرف کنیم؟ 

در مورد فرهنگ رقابت در کشور متأسفانه شرایط نامطلوبی داریم. در این زمینه خانواده‌ها بسیار ناآگاه هستند به همین دلیل ارتقای سواد تربیتی خانواده‌ها را نیاز داریم. بسیاری از اشتباهات تربیتی در همان سنین اولیه توسط پدر و مادر‌ها اتفاق می‌افتد و بعد از آن به این اشتباه تربیتی در مدرسه دامن زده می‌شود و تفکر رقابتی را بچه‌ها فعال می‌کند. این خلاف اصول علم تعلیم و تربیت است. مگر نه اینکه همه کودکان را در مدرسه ثبت‌نام می‌کنیم و معتقدیم که آموزش به عنوان یک حق برای همه آنهاست؟! اگر این چنین است چرا دست به جداسازی دانش‌آموزان می‌زنیم و چرا از همان روز اول مدرسه، آن‌ها را به رقابت با یکدیگر وادار می‌کنیم؟ 

متأسفانه بستر این رقابت در خانواده‌ها به طور کم و زیاد وجود دارد؛ مثلاً اینکه از بدو تولد، بچه‌ها را با یکدیگر مقایسه می‌کنند و در سال‌های بعدی وقتی عملکرد خوبی از فرزند خود می‌بینند، به جای اینکه آن‌ها را تحسین کنند، فوراً از او می‌پرسند که آیا بهترین بوده یا نه؟! این روش تربیتی به قدری مخرب است که به بچه‌ها اجازه نمی‌دهد از موفقیت‌هایشان خوشحال باشند! متأسفانه در دانشگاهی که تدریس می‌کنم، دانشجویانی را می‌بینم که می‌گویند همیشه دوست داشتند بالاترین نمره را داشته باشند، حتی اگر آن نمره کامل نباشد! یعنی داشتن نمره کامل آن‌ها در کنار نمره کامل سایر همکلاسی‌هایشان به آن‌ها احساس خوشحالی نمی‌داد و این فاجعه است، چراکه برای افراد، بالاتر بودن مهم است و این اساس یادگیری شده‌است. در مقابل همانطور که شما اشاره کردید، می‌بینیم در نظام‌های آموزشی پیشرو، اساس یادگیری کار‌های تیمی و مشارکتی است و نه‌تن‌ها مدارس فنلاند بلکه مدارس ژاپن و سایر نظام‌های آموزشی پیشرو نیز همین طور عمل می‎‌کنند. 

متأسفانه در عمده مدارس کشور ما، عکس آن‌هایی را که نمرات بهتری آورده‌اند، روی دیوار نصب می‌کنند و یک عده را برترین می‌نامند. برای برخی ستاره می‌زنیم و برخی کودکان معصوم در آسمان ما هیچ ستاره‌ای ندارند. شخصاً شاهد این بوده‌ام که برخی دانش‌آموزان تا چه حد از این موضوعات دچار ناراحتی و عدم اعتماد به نفس شده‌اند. هر دانش‌آموزی قطعاً یک یا چند ویژگی مثبت دارد که می‌توان آن‌ها را لحاظ کرد. این مقایسه کردن‌ها، جداسازی‌ها و رقابت‌ها، روح و روان کودکان معصوم ما را دچار آسیب جدی می‌کند. ما هیچ وقت خودمان را جای کودکان نگذاشته‌ایم که در دنیای معصومانه آنها، وقتی با دیگران مقایسه می‌شوند، چه حس عمیقی از عدم اعتماد به نفس، خود کم‌بینی و اندوه در آن‌ها به وجود می‌آید. این کارها، ضد تربیتی است که احساسات و عواطف کودکان را نادیده می‌گیرد و به او آسیب می‌زند. 

این موضوع را حتی اگر از منظر دینی نیز نگاه کنیم متوجه اشتباهمان خواهیم شد. خداوند در قرآن خطاب‌ها را به صورت توفیق‌خواهی جمعی می‌گوید؛ «اهدنا الصراط المستقیم»، «ربنا اتنا فی الدنیا حسنه» نمی‌گوید که خوبی‌ها را به صورت فردی و فقط به من بده و اکثر دعا‌ها به صورت جمعی است. آنجا که دعا به صورت فردی است صرفاً برای این است که آن فرد به جمعی ملحق شود: بنابراین توفیق‌خواهی جمعی مثل: «السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» دلالت بر این دارد که باید همه با هم تلاش کنیم و جا برای موفقیت همه ما وجود دارد. 

بدون شک هرکسی در یک کاری استعداد و ویژگی منحصر به فردی دارد، پس باید به جای ترویج رقابت در بین دانش‌آموزان، بگردیم و استعدادشان را کشف کنیم و دست آن‌ها را بگیریم تا به خود باوری برسند و برای رشد و شکوفا شدن استعدادشان نهایت تلاششان را انجام دهند. بدون شک از این طریق، شاهد اثرات اجتماعی مناسبی خواهیم بود و لازمه اجرایی شدن همه این کارها، ابتدا فرهنگ‌سازی برای معلمان و دانش‌آموزان و خانواده‌هاست که ارزش رفاقت و کار تیمی را به رسمیت بشناسند و از رقابت دوری کنند. 

 

قطعاً راهی بهتر و مطمئن‌تر از سرمایه‌گذاری روی کودکان سرزمین نداریم و باید این تغییراتی که بدان اشاره کردید هر چه زودتر در معاونت ابتدایی آموزش و پرورش اتفاق بیفتد. آیا فکری برای موانع بر سر راه نیز کرده‌اید؟

باور دارم که اولویت با دوره ابتدایی است و مسیر پیشرفت کشور از این دوره می‌گذرد، بنابراین باید از منظر ملی به سرمایه‌گذاری و توجه به کودکان فکر کنیم، همانند کشور‌های پیشرو که این دوره را در اولویت کار خود قرار داده‌اند. 

من در جلسه تودیع و معارفه خطاب به وزیر آموزش و پرورش عرض کردم، همانطور که ایشان از رئیس‌جمهور خواستند آموزش و پرورش در اولویت قرار بگیرد و معلمان در اولویت باشند، من نیز می‌خواهم که برای تحقق اهداف نظام تعلیم و تربیت دوره ابتدایی و آموزش اوان کودکی مورد اهتمام و توجه قرار بگیرد. 

 نکته جالب توجه اینکه در سند تحول بنیادین نیز اشاره شده اولویت تخصیص منابع مالی و انسانی و موارد دیگر با دوره ابتدایی است، باید در تخصیص نیروی انسانی و منابع، همه کمبود‌ها دیده شود و مورد اهتمام جدی قرار بگیرد. مثلاً وقتی تعداد معلمان تربیت بدنی کم است، نباید دوره ابتدایی نادیده گرفته شود و معلمان تربیت بدنی را به دبیرستان بفرستند، این خلاف اولویت است. 

بدون شک یکی از موانع اصلی بر سر راهمان، نادیده گرفتن دوره ابتدایی است اگر این ذهنیت و نگرش‌های غلط اصلاح شود، هر چه بهتر و سریع‌تر می‌توان خدمات تربیتی و آموزشی مؤثری را به مهم‌ترین دوران زندگی افراد (که همان دوره کودکی و تحصیل در دوره ابتدایی است) ارائه کرد. این مستلزم همکاری همه دستگاه‌ها، معاونت‌ها و سازمان‌هایی، چون سازمان امور اداری و استخدامی، سازمان برنامه و بودجه حتی سازمان صدا و سیما و سایر رسانه‌ها است، چراکه صداو سیما از لحاظ گفتمان‌سازی، آگاه‌سازی و فرهنگ‌سازی جامعه و خانواده‌ها می‌تواند نقش مهمی را ایفا کند. 

امید است با دید مثبت و نگاهی امیدوارانه به شکلی کار را جلو ببریم که بستری فراهم شود تا اهدافی که در نظام آموزشی و سند تحول بنیادین بدان تأکید شده، تحقق یابد. در چنین شرایطی دانش‌آموزانی که وارد مدرسه می‌شوند احساس ارزشمندی می‌کنند، کرامتشان حفظ می‌شود و به عنوان یک انسان مسئولیت‌پذیر و نقش‌آفرین در جامعه فعال می‌شوند.

source

توسط salamatsun.ir