در این میان یکی از موضوعاتی که مطالعه درباره آن دو سالی است در آموزش و پرورش بهطور جدی آغاز شده اما هنوز به نتیجه نرسیده، ادغام رشتههای علوم تجربی، ریاضی و انسانی با هم و کاهش رشتههای فعلی است.
اما پرسش این است با تصویب قانونی در این خصوص از سوی مجلس شورای اسلامی یا شورای عالی انقلاب فرهنگی میتوان بهرهوری در آموزش و پرورش را افزایش داد؟
تجربه ناموفق تکرشتهای
معاون سابق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه این پیشنهاد، موضوعی است که پیش از این نیز در مورد آن گفتوگو و در قالب مدارس جامع مطرح شده است، میگوید: اما درباره تجربیات خودمان در ایران قبلاً هم این ساختار یعنی ساختار تکرشتهای را داشتیم که البته تجربه چندان موفقی نبوده است و این تجربه میتواند پیش روی آموزش و پرورش قرار گیرد تا بر مبنای آن، مسئولان بتوانند برنامهریزی صحیحی داشته باشند.
علی زرافشان در گفتوگو با قدس با بیان اینکه گویا صحبت کارشناسان ازجمله وزیر علوم سابق درخصوص شاخه نظری است، اما اگر بخواهد کل شاخهها را دربربگیرد یک تجربه جهانی با عنوان مدارس جامع وجود دارد، ادامه میدهد: در این نوع مدرسه، همه دانشآموزان در یک فضای آموزشی واحد در مدرسه درس میخوانند و هیچ دانشآموزی شاخه و رشتهای ندارد و یک مجموعه واحد به دانشآموزان ارائه میشود که یک بخش آن، واحدهای اجباری و عمومی هستند که همه بچهها باید آنها را بگذرانند و بخشی هم واحدهای انتخابی است که دانشآموزان براساس ذوق و علاقه خودشان انتخاب میکنند.
وی به تجربه ناموفق مدرسه جامع در پیش از انقلاب در ایران که حتی عمر آن به یک سال هم نرسید اشاره میکند و میافزاید: علت شکست این طرح در گذشته این بود این نوع مدارس یکسری الزامات اجرایی دارند که نخستین و مهمترین آنها این است که باید مدارس خیلی بزرگی باشند؛ یعنی برپایه آنچه در اسناد بالادستی آمده باید بیش از هزارو500 دانشآموز داشته باشند که قدرت انتخاب دروس هم در آن مدرسه وجود داشته باشد.
این کارشناس آموزش و پرورش ادامه میدهد: ما این موضوع را در شیوه نیمسالی واحدی در سالهای گذشته داشتیم که یک سری دروس انتخابی بود؛ اما چون امکان ارائه درسهای انتخابی زیادی وجود نداشت، برای دانشآموزان انتخابی نبود و فقط برای مدرسه انتخابی بود و دانشآموزان مجبور بودند همین دروس را انتخاب کنند و بگذرانند؛ بنابراین اگر آن شرایط فراهم نباشد امکان اجرای تغییر در نظام آموزشی وجود ندارد.
زرافشان با اشاره به اینکه درحال حاضر آموزش و پرورش براساس یکی از راهکارهای سند تحول که بحث مبانی نظری تخصصی نرم را مطرح میکند موضوع بازاندیشی و بازآرایی شاخهها و رشتههای متوسطه را مطرح کرده است، عنوان میکند: در موضوع ارائه یک دیپلم به جای سه دیپلم به دانشآموزان اگر شاخه نظری را از شاخه فنیوحرفه ای و کاردانش جدا کنیم و تصمیمگیری فقط در مورد شاخه نظری باشد کار میتواند مقداری سادهتر باشد، اما طبیعی است دیگر آنچه در قانون اهداف و وظایف شورای عالی آموزش و پرورش آمده بود و بر اساس آن، دوره متوسطه یک دوره نیمهتخصصی دیده شده بود، اتفاق نمیافتد و به جای آن شاهد یک دوره عمومی خواهیم بود که سطح دانش و اطلاعات دانشآموزان در سطحی که اکنون هست نخواهد بود، چون دیگر امکان ارائه دروس تخصصی وجود ندارد.
معاون سابق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش یکی دیگر از موانع اجرای این موضوع را بازنگری در کتابهای درسی میداند که باید انجام شود و ادامه میدهد: اگر قرار باشد این کار انجام شود بخش زیادی از کتابهای درسی تغییر خواهد کرد؛ البته الان در دروس عمومی پایه دهم تا دوازدهم تقریباً دروس عمومی در همه رشتهها و شاخهها مشترک است و نیاز چندانی به تغییر دیده نمیشود؛ اما به هر حال دروس تخصصی نیاز به تغییرات اساسی دارد.
زرافشان ادامه میدهد: موضوع اجرای این نوع از نظام آموزشی نیز محل بحث است که اگر قرار باشد دروس انتخابی ارائه دهیم؛ با توجه به اینکه مدارس ما همه جزو مدارس کوچک هستند امکان ارائه دروس انتخابی را ندارند و این طرح با شکست مواجه خواهد شد، همانگونه که طرح نیمسالی واحدی شکست خورد؛ مگر اینکه یک برنامه درسی داشته باشیم و همه دانشآموزان همان برنامه را بخوانند و یک دیپلم عمومی به همه بدهیم. همان موقع هم که طرح نیمسالی واحدی را اجرا میکردیم بسیاری از دانشآموزان بودند که سه سالشان را درس میخواندند و هنوز انتخاب رشته نکرده بودند و به عنوان دانشآموز عمومی قلمداد میشدند و دیپلم عمومی هم به آنها داده میشد.
وی با بیان اینکه مصلحت این موضوع جای تأمل دارد و اگر قرار باشد دروس، انتخابی باشد با شرایط مدارس کوچک کشور ما سازگار نخواهد بود، میافزاید: بیشتر دروس رشته ریاضی و تجربی مشترک هستند، بنابراین قبلاً هم پیشنهاد این بود این دو، یک رشته به اسم علوم پایه و رشته انسانی و معارف هم یک رشته با عنوان علوم انسانی شود و فقط این دو رشته را داشته باشیم که به نظر میرسد این طرح با پیشنهادِ دادن یک دیپلم به جای سه دیپلم نزدیک است؛ یعنی به جای چهار رشته دو رشته داشته باشیم.
مشکل شغل حل نمیشود
سید مجید حسینی، کارشناس آموزشی هم مهمترین مشکل در این خصوص را نبود بازار کار در رشتههای علوم پایه و علوم انسانی میداند و میافزاید: دانشآموزی که در گروه علوم پایه لیسانس فیزیک و یا شیمی گرفته و یا در بخش علوم انسانی دانشآموخته جغرافیا و تاریخ است، هیچ شغلی در آینده در انتظارش نخواهد بود، حتی اگر دیپلمش هم یک دیپلم ترکیبی باشد و مطالعاتی هم در زمینههای مختلف داشته باشد باز کمکی به پیدا کردن شغل برای فرد نمیکند.
این کارشناس آموزشی با تأکید براینکه ما در کشور با بحران شغلی و ناترازی مشاغل در بخش درآمد مواجه هستیم، میگوید: یک معلم در ایران چقدر حقوق میگیرد و یا یک مهندس چقدر میتواند پول دربیاورد؛ اگر این ناترازیهای اقتصادی و درآمدی که تنها برای برخی رشتههای خاص در نظر گرفته شده رفع نشود، این تغییر شکل نوع دیپلم به اصل مسئله و اصل بحران هیچ کمکی نخواهد کرد.
وی تصریح میکند: علوم پایه و علوم انسانی در ایران بیاهمیت هستند؛ دلیل آن هم این است شغلی در آینده در انتظار آنها نیست و به همین دلیل به سمت این رشتهها گرایش پیدا نمیکنند.
حسینی به هزینههای بالای تغییرات کتابهای درسی و اصلاح برخی از دروس و مشکلات دوچندانی که در نتیجه این تغییر نظام آموزشی اتفاق خواهد افتاد اشاره میکند و ادامه میدهد: یعنی باز مردم و خانوادهها در دام ساختار مافیای کنکور و طراحی کتابهای کنکور میافتند؛ تا زمانی که مسئله مافیای کنکور را در کشور حل نکنیم هر تغییری، به نفع این مافیا تمام خواهد شد؛ چراکه اگر کتابها هم تغییر کند، باز هم کتابهای کنکوری وجود دارد که باید فروخته شود و این گردش مالی به تعبیر وزیر آموزش و پرورش سابق، هر سال 15هزار میلیارد تومان همچنان جریان خواهد داشت.
source